حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

دعای معاذ و بلال ب

دعای معاذ و بلال ب

ابونعیم در الحلیه (۲۳۳/۱) از ثوره بن یزید روایت نموده، که گفت: معاذبن جبل وقتی از طرف شب تهجد به جای می‏آورد، می‏گفت: «اللَّهُمَّ قَدْ نَامَتِ الْعُيُونُ، وَغَارَتِ النُّجُومُ، وَأَنْتَ حَيٌّ قَيُّومٌ، اللَّهُمَّ طَلَبِي لِلْجَنَّةِ بَطِئٌ، وَهَرَبِي مِنَ النَّارِ ضَعِيفٌ، اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ هُدًى تَرُدُّهُ إِلَيَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ». ترجمه: «بار خدایا، چشم‏ها خوابیده‏اند، ستاره‏ها ناپدید شده‏اند، و تو زنده و قیوم هستی، بار خدایا، کوشش و طلبم برای جنت سست است، و فرارم از آتش ضعیف است. بار خدایا، برایم نزدت هدایتی بگردان [۹۶۶]که آن را روز قیامت برایم برگردانی و تو وعده‏ات را خلاف نمی‏نمایی» [۹۶۷]. این را طبرانی روایت نموده، و اسناد آن منقطع است، چنانکه هیثمی (۱۸۵/۱۰) گفته است. ابن اسحاق از طریق عروه از زنی از بنی نجار روایت نموده، که گفت: خانه‏ام از بلندترین خانه‏ها در اطراف مسجد بود، و بلال ساز فراز آن هر بامداد برای فجر اذان می‏داد، سحرگاهان می‏آمد و در خانه می‏نشست و انتظار فجر را می‏کشید، وقتی آن را می‏دید قامتش را راست می‏نمود و بعد از آن می‏گفت: «اللَّهُمَّ أَحْمَدُكَ وَأَسْتَعِينُكَ عَلَى قُرَيْشٍ أَنْ يُقِيمُوا دِينَكَ». ترجمه: «بار خدایا، من تو را می‏ستایم و از تو برای قریش مدد می‏طلبم که دینت را برپا دارند». می‏افزاید: بعد از آن اذان می‏داد، می‏گوید: به خدا سوگند، من وی را به یاد ندارم که شبی آن کلمات را ترک نموده باشد [۹۶۸]. ابوداود این را به نقل از وی به تنهاییش روایت کرده است. این چنین در البدایه (۲۳۳/۳) آمده است.

و طبرانی از هند - زن بلال - روایت نموده، که گفت: بلال وقتی بر بستر خوابش قرار می‏گرفت می‏گفت: «اللَّهُمَّ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَاعْذُرْنِي بِعِلاتِي». ترجمه: «بار خدایا، از گناهانم درگذر، و با علت هایم معذورم دار» [۹۶۹]. هیثمی (۱۲۵/۱۰) می‏گوید: هند را نشناختم، ولی بقیه رجال آن رجال صحیح‌اند.

[۹۶۶] ممکن درست: «برایم در نزدت عهدی بگردان» باشد. [۹۶۷] منقطع است. طبرانی (۲۰/ ۳۴) سند آن چنانکه در المجمع (۱۰/ ۱۸۵) آمده است منقطع است. [۹۶۸] حسن. ابوداوود (۵۱۹) آلبانی آن را حسن دانسته است. [۹۶۹] ضعیف. طبرانی (۱/ ۳۳۷) نگا: المجمع (۱۰/ ۱۲۵).