جواب جابر بن عبداللَّه سبه کسی که شفاعت را تکذیب نمود
ابن مردویه از طلق بن حبیب روایت نموده، که گفت: من از همه مردم شفاعت را شدیدتر تکذیب مینمودم، تا اینکه با جابربن عبداللَّه سروبرو شدم، برای او هر آیه را که میتوانستم و خداوند در آن خلود و همیشگی اهل آتش را یاد مینمود تلاوت کردم، وی گفت: ای طلق آیا خودت را از من خوانندهتر به کتاب خدا و عالمتر به سنت پیامبر صمیپنداری؟ آنانی که [دربارهشان آیات دال بر خلود را] خواندی، آنان اهل آنند، آنان مشرکیناند، ولی اینان قومیاند که مرتکب گناهانی شدند و بر اثر آن تعذیب گردیدند و بعد از آن اخراج شدند، سپس دستهایش را به گوشهایش برد و گفت: این دو کر شوند، اگر از رسول خدا صنشنیده باشم که میگفت: «از آتش بعد از اینکه داخل شدند بیرون میشوند» [۹۵]، و آیاتی که تو تلاوت نمودی ما هم آن را میخوانیم.
و نزد ابن ابی حاتم از یزید فقیر روایت است که گفت: نزد جابر بن عبداللَّه نشستم، و او حدیث بیان مینمود و گفت: گروهی از مردم از آتش بیرون میشوند، میگوید: و من تا آن روز آن را منکر بودم، بنابراین خشمگین شده گفتم: از مردم تعجب نمیکنم، ولی از شما تعجب مینمایم ای یاران محمد ص!! گمان میکنید، که خداوند تعدادی را از آتش بیرون میکند، در حالی که خداوند میگوید:
﴿يُرِيدُونَ أَن يَخۡرُجُواْ مِنَ ٱلنَّارِ وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنۡهَا﴾[المائدة: ۳۷].
ترجمه: «میخواهند از آتش خارج شوند، ولی آنان از آن خارج نخواهند شد».
آن گاه یارانش مرا نکوهش کردند، و او که بردبارترین ایشان بود گفت: این مرد را بگذارید، آن آیه درباره کفار است و تلاوت نمود:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡ أَنَّ لَهُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا وَمِثۡلَهُۥ مَعَهُۥ لِيَفۡتَدُواْ بِهِۦ مِنۡ عَذَابِ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾تا این که به اینجا رسید ﴿وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ﴾[المائدة: ۳۶-۳۷].
ترجمه: «کسانی که کافر شدند اگر تمام آنچه روی زمین قرار دارد و همانند آن، برای آنان باشد، و آنها را برای نجات از مجازات روز قیامت بدهند... و برای آنان مجازات پایداری است».
[بعد از آن گفت:] آیا قرآن را نمیخوانی؟ گفتم: بلی میخوانم، آن را حفظ نمودهام، گفت: آیا خداوند نمیگوید:
﴿وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَتَهَجَّدۡ بِهِۦ نَافِلَةٗ لَّكَ عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾[الاسراء: ۷۹].
ترجمه: «پاسی از شب را از خواب برخیز و قرآن) و نماز (بخوان، این یک وظیفه اضافی برای توست، تا پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد».
این همان مقام است، خداوند تعالی اقوامی را در آتش به سبب خطاهایشان تا وقتی که خواست نگه میدارد و با آنان حرف نمیزند، و وقتی که خواست ایشان را بیرون نماید، بیرونشان میکند، میگوید: و بعد از آن دیگر به تکذیب شفاعت عودت ننمودم [۹۶]. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۵۴/۲) آمده است.
[۹۵] صحیح. احمد (۳/ ۳۳۰) بخاری در ادب المفرد (۸۱۸) آلبانی در صحیح الادب صحیحش دانسته است. [۹۶] حسن. ابوحاتم. رجال آن ثقه هستند. مبارک بن فضالة نیز مدلس است و تدلیس تسویه می کند اما در این سند به شنیدن تصریح نموده.