قصه عبداللَّه بن بسر همراه گروهی از جن و آنچه بر آنان از قرآن تلاوت نمود
طبرانی از عبداللَّه بن بسر سروایت نموده، که گفت: از حمص بیرون رفتم، و در منطقهای شب فرا رسید، آن گاه از اهل زمین نزدم حاضر شدند [۶۵۴]، و من این آیت را از سوره اعراف تلاوت نمودم:
﴿إِنَّ رَبَّكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ﴾[الاعراف: ۵۴]. تا آخر آیت.
ترجمه: «پروردگارتاناللَّه است، ذاتی که آسمانها و زمین را آفریده است».
آن گاه با یکدیگر گفتند: حالا حراستش کنید تا صبح نماید، هنگامی که صبح نمودم سواریم را سوار شدم. هیثمی (۱۳۳/۱۰) میگوید: در این مسیب بن واضح آمده، بیشتر از یک تن وی ار ثقه دانسته، و گروهی ضعیفش دانستهاند، ولی بقیه رجال آن رجال صحیحاند.
[۶۵۴] یعنی: جن.