حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

تهدید بر عالمی که آموزش نمی‏دهد و بر جاهلی که نمی‏آموزد

تهدید بر عالمی که آموزش نمی‏دهد و بر جاهلی که نمی‏آموزد

ابن راهویه، بخاری در الوحدان، ابن اسکن، ابن منده، طبرانی، ابونعیم، ابن عساکر، باوردی و ابن مردویه از ابزای خزاعی سپدر عبدالرحمن روایت نموده‏اند که گفت: رسول خدا صروزی سخنرانی ایراد فرمود، و از گروه‌هایی از مسلمانان ستایش به عمل آورد، و بعد از آن گفت: «چه شده است قوم‌هایی را که به همسایگان خود یاد نمی‏دهند و آنان را دانا نمی‏نمایند و تیزهوش نمی‏سازند، و نه آنان را امر می‏نمایند و نه نهی‌شان می‏کنند؟ و چه شده است قوم‌هایی را که از همسایگان‌شان نمی‏آموزند و تفقُه حاصل نمی‏کنند و تیز هوشی به دست نمی‏آورند؟ به خدا سوگند، باید قوم‌هایی همسایگان‌شان را تعلیم بدهند، تیزهوش‌شان بسازند و تفقه برای‌شان بیاموزانند و امرشان بکنند و نهی‌شان نمایند، و باید هر قوم از همسایگان‌شان بیاموزد، تیزهوشی حاصل کند و تفقه به دست آورد، یا اینکه در دار دنیا عذاب را برای‌شان تعجیل می‏کنم». بعد از آن پایین آمد و داخل خانه‏اش گردید. آن گاه قومی گفت: چه فکر می‌کنی، هدفش از این‏ها کی بود؟ گفتند: می‏پنداریی که هدفش اشعری‏ها بود، چون آنان قومی‌اند فقیه و از اهل آب‏ها و بادیه نشینان، همسایگان خشک و بی‌علم دارند، این حرف به اشعری‏ها رسید، آنان نزد رسول خدا صآمدند و گفتند: ای رسول خدا قومی را به خیر یاد نمودی، و ما را به شر یاد کردی، گناه ما چیست؟ فرمود: «باید هر قوم همسایگانش را بیاموزاند به آنان یاد دهند، تیزهوش‌شان بسازد، امرشان کند و نهی‌شان نماید، و باید هر قوم از همسایگان‌شان بیاموزد، تیزهوشی و فهم حاصل نماید و تفقه به دست آورد، یا این که عقوبت را در دار دنیا برای‌شان تعجیل خواهم نمود»، گفتند: ای رسول خدا، آیا غیر از خودمان را بفهمانیم و تیزهوش گردانیم؟ باز سخنش را تکرار کرد، و آنان هم قول‌شان را اعاده نمودند که: آیا غیر از خودمان را بفهمانیم و تیز هوش گردانیم؟ رسول خدا صباز هم همان حرف قبلی را گفت، گفتند: پس یک سال به ما مهلت بده، و او ایشان را یک سال مهلت داد، تا به آنان مسایل دینی را یاد دهند، به آنان آموزش دهند و تیزهوش و زکی‌شان سازند، بعد از آن رسول خدا صقرائت فرمود:

﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩[المائدة: ۷۸-۷۹].

ترجمه: «لعنت کرده شد کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم این به سبب آن بود که نافرمانی کردند و از حدّ در می‏گذشتند، یکدیگر را از عمل زشتی که انجام می‏دادند، منع نمی‏کردند، به درستی آنچه می‏نمودند، کار بد و زشتی بود».

ابن سکن می‏گوید: غیر از وی [۴۰۳]دیگری این حدیث را روایت ننموده است [۴۰۴]، و اسناد آن صالح است. این چنین در الکنز (۱۳۹/۲) آمده است.

[۴۰۳] یعنی: ابزای خزاعی. [۴۰۴] ضعیف. طبرانی در الکبیر. در سند آن بکیر بن مسعود است که ضعیف است. نگا: مجمع الزوائد (۱/ ۱۶۴).