قول ابن عباس بدرباره کسی که در قدر صحبت نموده بود
احمد از محمدبن عبیدالملکی از عبداللَّه بن عباس سروایت نموده است، که گفت: برای ابن عباس گفته شد مردی نزد ما آمده و قدر را تکذیب میکند، گفت: مرا به طرف وی راهنمایی کنید - او در آن روز کور شده بود - گفتند: ای ابوعباس تو با وی چه کار میکنی؟ گفت: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر بر وی دست یابم بینیاش را دندان میگیرم تا قطعش کنم، و اگر گردنش به دستم بیفتد آن را خواهم شکست!! چون من از رسول خدا صشنیدم که میگفت: «گویی من زنان بنی فهر را میبینم که خزرج [۷۱]را در حالی که مشرکاند طواف میکنند و باسرینهایشان حرکت میکند»، این - [تکذیب به قدر] - نخستین شرک این امت است، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، بدی رأی ایشان، اینان را به جایی میکشاند که خداوند را از این که خیری را مقدر نموده باشد میکشند، چنان که وی را از این که شری را مقدر نموده باشد کشیدهاند [۷۲].
و نزد ابن ابی حاتم از عطاء بن ابی رباح روایت است که گفت: در حالی نزد ابن عباس لآمدم، که آب زمزم میکشید و پایین لباسهایش تر شده بود، به او گفتم: درباره قدر سخن گفته شده است، گفت: آیا این را نمودهاند؟! گفتم: آری، فرمود: به خدا سوگند، این آیه جز درباره ایشان نازل نشده است:
﴿ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ ٤٨ إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ ٤٩﴾[القمر: ۴۸-۴۹].
ترجمه: «بچشید مزه آتش دوزخ را. ما هر چیز را به اندازه پیدا کردهایم».
اینان شریران این امتاند، مریضانشان را عیادت نکنید، بر مردگانشان نماز مگزارید، اگر یکی از ایشان را دیدم چشمهایش را با این دو انگشتم میکشم. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۲۶۷/۴) آمده است. و ابونعیم در الحلیه (۳۲۵/۱) از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: دوست دارم که مردی از اهل قدر [۷۳]نزدم باشد و سرش را بزنم! پرسیدند چرا؟ گفت: چون خداوند متعال لوح محفوظ را از مروارید سفید پیدا نموده و دو لبه آن یاقوت سرخ است، قلمش نور، کتابش نور و مساحتش چون مابین آسمان و زمین است، هر روز در آن سیصد و شصت بار نظر میکند، و به هر نظر کردنی میآفریند، میمیراند، زنده میکند، عزت میدهد، ذلیل میسازد و آنچه بخواهد انجام میدهد.
[۷۱] ممکن هدف بتی از بتهای عرب باشد. [۷۲] ضعیف. احمد (۱/ ۳۳۰) در آن جهالت برخی از برادران اوضاعی وجود دارد. نگا: المجمع (۷/ ۲۰۴) المطالب العالیة (۲۹۳۶). [۷۳] یعنی منکرین قدر. م.