صحبت پیامبر صبرای یارانش درباره آخرت
ابن ابی حاتم از عبداللَّه بن مسعود سروایت نموده، که گفت: شبی نزد رسول خداص(صحبت را) طولانی نمودیم، بعد از آن صبحگاهان نزدش رفتیم، فرمود: «انبیا و پیروانشان با امتهایشان بر من عرضه شدند، و هر نبی از پهلویم عبور مینمود [۹۸]... نبیی با گروهی بود، نبیی با سه تن بود و نبیی همراهش هیچ کس نبود»، و قتاده این آیه را تلاوت نمود:
﴿أَلَيۡسَ مِنكُمۡ رَجُلٞ رَّشِيدٞ﴾[هود: ۷۸].
فرمود: «تا اینکه موسی بن عمران ÷با گروه به هم پیوستهای از بنی اسرائیل از پهلویم گذشت»، میگوید: «گفتم: پروردگارا، این کیست؟ گفت: این برادرت موسی بن عمران است و کسانی که او را از بنی اسرائیل پیروی نمودهاند»، افزود: «گفتم: پروردگارا، امت من کجاست؟ گفت: بهسوی راستت بر تپهها بنگر، میگوید: ناگهان به روهای مردان برخوردم، فرمود: آیا راضی شدی؟ گفتم: پروردگارا راضی شدم، فرمود: به طرف چپت بهسوی افق ببین، ناگهان به روهای مردان برخوردم، گفت: آیا راضی شدی؟ گفتم: پروردگارا راضی شدم، فرمود: با اینها هفتادهزار تن است که بدون حساب وارد جنت میشوند»، میافزاید: آن گاه عکاشه بن محصن از بنی اسد س- سعید میگوید: وی از اهل بدر بود - گفت: ای نبی خدا، از خداوند بخواه تا مرا از آنان بگرداند، پیامبر صفرمود: «بار خدایا، او را از آنان بگردان»، گفت: آن گاه مرد دیگری گفت: ای نبی خدا، از خداوند بخواه تا مرا از آنان بگرداند، فرود: «عکاشه از تو بدان سبقت جست»، میگوید: رسول خدا صفرمود: «اگر توانستید - پدر و مادرم فدایتان - که از اصحاب هفتاد باشید این کار را بکنید، وگرنه از اصحاب تپهها باشید، و گرنه از اصحاب افق باشید، چون من مردمان زیادی را دیدم که احوالشان خراب بود»، بعد از آن گفت: «من امیدوارم ربع اهل جنت باشید»، آن گاه تکبیر گفتیم، فرمود: «من امیدوارم ثلث اهل جنت باشید». میگوید: پس تکبیر گفتیم، «من امیدوارم نصف اهل جنت باشید»، میگوید: باز تکبیر گفتیم، میافزاید: بعد از آن پیامبر خدا صاین آیه را تلاوت نمود:
﴿ثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأَوَّلِينَ ٣٩ وَثُلَّةٞ مِّنَ ٱلۡأٓخِرِينَ ٤٠﴾[الواقعة: ۳۹-۴۰].
ترجمه: «جماعتی از امتان پیشین، و جماعتی از امتان متأخر».
میگوید: در میان خود گفتیم: این هفتاد هزار چه کسانی هستند؟ گفتیم: اینان کسانیاند که در اسلام متولد شده، و شرک نیاوردهاند، میافزاید: این قول به پیامبر صرسید، فرمود: «بلکه اینان کسانیاند که داغ نمیگذارند، رقیه نمینمایند، بدفالی نمیگیرند و به پروردگارشان توکل میکنند» [۹۹]. این چنین این را ابن جریر روایت نموده، و این حدیث طرق زیادی از غیر این وجه در صحاح و غیر آن دارد. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۲۹۳/۴) آمده است، و حاکم این را در المستدرک (۵۷۸/۴) از عبداللَّه بن مسعود به طول آن و به مانند آن روایت کرده، و گفته: این حدیث از اسناد صحیح برخوردار است، ولی بخاری و مسلم آن را به این سیاق روایت ننمودهاند، و ذهبی گفته است: صحیح است.
[۹۸] در اصل سفید است. [۹۹] صحیح. احمد (۱/ ۴۰۱، ۴۲۰) و (۱/ ۴۰۳/ ۴۵۴) بزار (۳۰۳۸) و بخاری (۶۵۴۱) و مسلم (۲۲۰) از ابن عباس.