حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

قول پیامبر صبرای عباده و ابی در این باره

قول پیامبر صبرای عباده و ابی در این باره

طبرانی، حاکم و بیهقی از عباده بن صامت سروایت نموده‏اند که گفت: رسول خدا صمشغول می‏بود، و وقتی مردی نزد رسول خدا صمهاجر می‏شد، او را به دست یکی از ما می‏سپرد که قرآن را به او تعلیم بدهد، در این راستا رسول خدا صمردی را به من سپرد، وی همراهم در خانه می‏بود، و من نان شب را نیز به او در خانه می‏دادم، و به او قرآن را می‏آموختم، او به‌سوی خانواده‏اش برگشت، و چنان دید که بر گردنش حقی است، لذا به من کمانی اهد نمود، که چوب و ساخت بهتر ازآن دیگر ندیده بودم، نزد پیامبر خدا صآمده گفتم: چه می‏بینی ای رسول خدا؟ گفت: «شعله آتشی در میان شانه هایت، اگر آن را آویختی، یا گفت: به گردن انداختی» [۵۲۶]. این چنین در الکنز (۲۳۱/۱) آمده است. حاکم (۳۵۶/۳) بعد از این که آن را روایت نموده می‏گوید: این حدیث از اسناد صحیح برخوردار است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت نکرده‏اند، و ذهبی هم با او موافقت نموده است.

و عبدبن حمید از ابی بن کعب سروایت نموده که: وی به مردی سوره‏ای از قرآن را یاد داد، و او برای وی جامه‏ای، یا پیراهنی فرستاد، او آن را برای پیامبر صذکر نمود، پیامبر صفرمود: «تو اگر آن را بگیری، جامه‏ای از آتش بر خودت پوشانیده شده است». در الکنز (۲۳۱/۱) می‏گوید: راویان آن ثقه‏اند. این را هم چنان ابن ماجه، رویانی، بیهقی - و آن را ضعیف دانسته - و سعید بن منصور از وی روایت نموده‏اند که گفت: به مردی قرآن یاد دادم، و او به من کمانی اهدا نمود... و مثل آن را متذکر شده، چنا که در الکنز (۲۳۰/۱) آمده است. و بغوی و ابن عساکر از طفیل بن عمرو سروایت نموده‏اند که گفت: ابی بن کعب سبه من قرآن یاد داد، و من به او کمانی اهدا نمودم، وی صبحگاهان در حالی که آن را بر گردن آویخته بود نزد پیامبر صرفت، پیامبر صبه او گفت: ابی بن کعب این کمان را به تو داده است؟ گفت: طفیل بن عمرو دوسی، قرآن را به او آموختم، پیامبر خدا صبه او گفت: «قطعه‏ای از جهنم بدان آویزان شده است»، گفت: ای رسول خدا، ما از طعام ایشان می‏خوریم، فرمود: «طعامی که برای غیر از خودت ساخته شده باشد و در آن حاضر شوی، و از آن بخوری باکی نیست، ولی اگر از آنچه برایت ساخته شده باشد بخوری، از حصه ات [از دین] خورده‏ای» [۵۲۷]، بغوی می‏گوید: حدیث غریب است. این چنین در الکنز (۲۳۱/۱) آمده است. و طبرانی این را در الأوسط به مثل آن روایت نموده، و در آن عبداللَّه بن سلیمان بن عمیر آمده، و من کسی را نیافتم که زندگی نامه وی را درج نموده باشد، و گمان نمی‏کنم که طفیل را درک نموده باشد، این را هیثمی (۹۵/۴) گفته است.

[۵۲۶] صحیح. حاکم (۳/ ۳۵۶) احمد (۵/ ۳۲۴) ابوداوود (۳۴۱۷) بیهقی (۶/ ۱۲۵). [۵۲۷] ضعیف. ابن عساکر (۷/ ۶۲) نگا: المجمع (۴/ ۹۵).