قول پیامبر صبرای عباده و ابی در این باره
طبرانی، حاکم و بیهقی از عباده بن صامت سروایت نمودهاند که گفت: رسول خدا صمشغول میبود، و وقتی مردی نزد رسول خدا صمهاجر میشد، او را به دست یکی از ما میسپرد که قرآن را به او تعلیم بدهد، در این راستا رسول خدا صمردی را به من سپرد، وی همراهم در خانه میبود، و من نان شب را نیز به او در خانه میدادم، و به او قرآن را میآموختم، او بهسوی خانوادهاش برگشت، و چنان دید که بر گردنش حقی است، لذا به من کمانی اهد نمود، که چوب و ساخت بهتر ازآن دیگر ندیده بودم، نزد پیامبر خدا صآمده گفتم: چه میبینی ای رسول خدا؟ گفت: «شعله آتشی در میان شانه هایت، اگر آن را آویختی، یا گفت: به گردن انداختی» [۵۲۶]. این چنین در الکنز (۲۳۱/۱) آمده است. حاکم (۳۵۶/۳) بعد از این که آن را روایت نموده میگوید: این حدیث از اسناد صحیح برخوردار است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت نکردهاند، و ذهبی هم با او موافقت نموده است.
و عبدبن حمید از ابی بن کعب سروایت نموده که: وی به مردی سورهای از قرآن را یاد داد، و او برای وی جامهای، یا پیراهنی فرستاد، او آن را برای پیامبر صذکر نمود، پیامبر صفرمود: «تو اگر آن را بگیری، جامهای از آتش بر خودت پوشانیده شده است». در الکنز (۲۳۱/۱) میگوید: راویان آن ثقهاند. این را هم چنان ابن ماجه، رویانی، بیهقی - و آن را ضعیف دانسته - و سعید بن منصور از وی روایت نمودهاند که گفت: به مردی قرآن یاد دادم، و او به من کمانی اهدا نمود... و مثل آن را متذکر شده، چنا که در الکنز (۲۳۰/۱) آمده است. و بغوی و ابن عساکر از طفیل بن عمرو سروایت نمودهاند که گفت: ابی بن کعب سبه من قرآن یاد داد، و من به او کمانی اهدا نمودم، وی صبحگاهان در حالی که آن را بر گردن آویخته بود نزد پیامبر صرفت، پیامبر صبه او گفت: ابی بن کعب این کمان را به تو داده است؟ گفت: طفیل بن عمرو دوسی، قرآن را به او آموختم، پیامبر خدا صبه او گفت: «قطعهای از جهنم بدان آویزان شده است»، گفت: ای رسول خدا، ما از طعام ایشان میخوریم، فرمود: «طعامی که برای غیر از خودت ساخته شده باشد و در آن حاضر شوی، و از آن بخوری باکی نیست، ولی اگر از آنچه برایت ساخته شده باشد بخوری، از حصه ات [از دین] خوردهای» [۵۲۷]، بغوی میگوید: حدیث غریب است. این چنین در الکنز (۲۳۱/۱) آمده است. و طبرانی این را در الأوسط به مثل آن روایت نموده، و در آن عبداللَّه بن سلیمان بن عمیر آمده، و من کسی را نیافتم که زندگی نامه وی را درج نموده باشد، و گمان نمیکنم که طفیل را درک نموده باشد، این را هیثمی (۹۵/۴) گفته است.
[۵۲۶] صحیح. حاکم (۳/ ۳۵۶) احمد (۵/ ۳۲۴) ابوداوود (۳۴۱۷) بیهقی (۶/ ۱۲۵). [۵۲۷] ضعیف. ابن عساکر (۷/ ۶۲) نگا: المجمع (۴/ ۹۵).