هراس عمر در قبال امت از علمای سوء
ابن عبدالبر در العلم (۱۹۴/۲) از عمر روایت نموده، که گفت: بر شما از دو مرد میترسم: مردی که قرآن را بر غیر تأویلش تأویل میکند، و مردی که در پادشاهی با برادرش مسابقهمینماید [۵۹۹]ابن ابی شیبه جزء اول این را، چنان که در الکنز (۲۳۳/۵) آمده، روایت کرده است. ابن سعد و ابویعلی از حسن روایت نمودهاند که گفت: وقتی که وفد بصره نزد عمر آمد، احنف بن قیس در میانشان بود، وی وفد را مرخص نمود، و احنف را برای یک سال نزدش نگه داشت، بعد از آن گفت: آیا میدانی چرا تو را نگه داشتم؟ رسول خدا صما را از هر منافق سخنور برحذر داشته است، و من ترسیدم که از آنان باشی، و ان شاءاللَّه از آنان نیستی [۶۰۰]. و بیهقی و ابن نجار از ابوعثمان نهدی روایت نمودهاند که گفت: از عمربن خطاب شنیدم که بر منبر میگوید: شما را از منافق عالم بر حذر میدارم، گفتند: منافق چگونه عالم میباشد؟ پاسخ داد: به حق صحبت میکند و به منکر عمل مینماید. و نزد جعفر فریابی، ابویعلی، نصر و ابن عساکر از عمر روایت است که گفت: ما صحبت مینمودیم، که این امت را هر منافق زبان باز هلاک میکند. این چنین در الکنز (۲۳۲/۵) آمده است، و نزد مسدد و جعفر فریابی از ابوعثمان نهدی روایت است که گفت: از عمربن خطاب که بر منبر قرار داشت شنیدم که میگفت: عمدهترین چیزی که از آن بر این امت میترسم، منافق عالم است، گفتند: ای امیرالمؤمنین منافق چگونه عالم میباشد؟ گفت: عالم در زبان و جاهل در قلب و عمل. این چنین در الکنز (۲۳۳/۵) آمده است.
[۵۹۹] یعنی: میخواهد آن را با تک روی و دیکتاتوری کامل در اختیار خود داشته باشد، و دست برادر مسلمانش را از شریک بودن در قدرت باز دارد. [۶۰۰] صحیح. احمد (۱/ ۲۲) هیثمی (۱/ ۱۸۷) می گوید: رجال آن رجال صحیحاند.