حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

هراس عمر در قبال امت از علمای سوء

هراس عمر در قبال امت از علمای سوء

ابن عبدالبر در العلم (۱۹۴/۲) از عمر روایت نموده، که گفت: بر شما از دو مرد می‏ترسم: مردی که قرآن را بر غیر تأویلش تأویل می‏کند، و مردی که در پادشاهی با برادرش مسابقهمی‏نماید [۵۹۹]ابن ابی شیبه جزء اول این را، چنان که در الکنز (۲۳۳/۵) آمده، روایت کرده است. ابن سعد و ابویعلی از حسن روایت نموده‏اند که گفت: وقتی که وفد بصره نزد عمر آمد، احنف بن قیس در میان‌شان بود، وی وفد را مرخص نمود، و احنف را برای یک سال نزدش نگه داشت، بعد از آن گفت: آیا می‏دانی چرا تو را نگه داشتم؟ رسول خدا صما را از هر منافق سخنور برحذر داشته است، و من ترسیدم که از آنان باشی، و ان شاءاللَّه از آنان نیستی [۶۰۰]. و بیهقی و ابن نجار از ابوعثمان نهدی روایت نموده‏اند که گفت: از عمربن خطاب شنیدم که بر منبر می‏گوید: شما را از منافق عالم بر حذر می‏دارم، گفتند: منافق چگونه عالم می‏باشد؟ پاسخ داد: به حق صحبت می‏کند و به منکر عمل می‏نماید. و نزد جعفر فریابی، ابویعلی، نصر و ابن عساکر از عمر روایت است که گفت: ما صحبت می‏نمودیم، که این امت را هر منافق زبان باز هلاک می‏کند. این چنین در الکنز (۲۳۲/۵) آمده است، و نزد مسدد و جعفر فریابی از ابوعثمان نهدی روایت است که گفت: از عمربن خطاب که بر منبر قرار داشت شنیدم که می‏گفت: عمده‏ترین چیزی که از آن بر این امت می‏ترسم، منافق عالم است، گفتند: ای امیرالمؤمنین منافق چگونه عالم می‏باشد؟ گفت: عالم در زبان و جاهل در قلب و عمل. این چنین در الکنز (۲۳۳/۵) آمده است.

[۵۹۹] یعنی: می‏خواهد آن را با تک روی و دیکتاتوری کامل در اختیار خود داشته باشد، و دست برادر مسلمانش را از شریک بودن در قدرت باز دارد. [۶۰۰] صحیح. احمد (۱/ ۲۲) هیثمی (۱/ ۱۸۷) می گوید: رجال آن رجال صحیح‌اند.