علم عبداللَّه بن عباس
ابن سعد (۱۸۱/۴) از مسروق روایت نموده، که گفت: عبداللَّه فرمود: اگر ابن عباس سن و سالهای ما را درک مینمود، علم هیچ مردی از ما به ده یک علم وی نمیرسید. و نضر در این حدیث افزوده است: ابن عباس چه نیکو مفسر قران است. و ابن سعد (۱۸۱/۴) از مجاهد روایت نموده که: ابن عباس را به خاطر کثرت علمش بحر میگفتند. و ابن سعد (۱۸۱/۴) از لیث بن ابی سلیم روایت نموده، که گفت: به طاووس گفتم: ملازمت این بچه را نمودی - هدفش ابن عباس است - و بزرگان اصحاب رسول خدا صرا ترک نمودی؟! گفت: من هفتاد تن از اصحاب رسول خدا صرا دیدم، که وقتی در چیزی اختلاف و مجادله مینمودند، به قول ابن عباس بر میگشتند، و آن را میپذیرفتند. و ابن سعد (۱۸۳/۴) از عامربن سعد بن ابی وقاص روایت نموده، که گفت: از پدرم شنیدم که میگفت: کسی را حاضر فهمتر، عقلمندتر، عالمتر و بردبارتر از ابن عباس ندیدم، و عمربن خطاب را دیدم که وی را برای معضلات فرا میخواند و بعد از آن میگفت: نزدت هست، معضلهای برایت آمده، و باز از قول وی نمیگذشت، و در اطرافش اهل بدر از مهاجرین و انصار حاضر میبودند. و ابن اسعد (۱۸۵/۴) از ابوالزناد روایت نموده که: عمربن خطاب نزد ابن عباس جهت عیادتش که تب داشت داخل گردید، عمر گفت: مرضت به ما خلل وارد نموده، به آن هم خدا کمک کننده است!! و ابن سعد (۱۸۵/۴) از طلحه بن عبیداللَّه سروایت نموده، که گفت: برای ابن عباس فهم، تیزهوشی و علم داده شده است، من عمربن خطاب را نمیدیدم که کسی را از وی پیش نماید.
ابن سعد (۱۸۵/۴) از محمدبن ابی کعب روایت نموده، که گفت: از ابی بن کعب س- آن گاه که ابن عباس بنزدش نشسته بود و بعد برخاست - شنیدم که گفت: این عالم بزرگ این امت میباشد، به او عقل و فهم داده شده است، و رسول خدا صبرایش دعا نموده، که فقه در دین نصیبش گردد. و ابن سعد (۱۸۵/۴) از طاووس روایت نموده، که گفت: ابن عباس بدر علم از مردم چنان بلند و مرتفع شده بود، که خرمای رسا بر کوتاه و کوچک بلند میشود. و حاکم (۵۳۶/۳) از ابووائل روایت نموده، که گفت: من و یک همراهم با ابن عباس که امیر حج بود حج به جای آوردیم، وی سوره نور را میخواند و تفسیرش مینمود، همراهم گفت: یا سبحاناللَّه!! از سر این مرد چه بیرون میشود؟ اگر ترک این را بشنود اسلام میآورد. حاکم میگوید: این حدیث صحیح الاسناد است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننمودهاند، و در روایت دیگری نزدش آمده: من میگفتم: کلام هیچ مردی را مثل این ندیدهام و نه شنیدهام، اگر فارس و روم این را بشنوند اسلام میآورند!! و ابن سعد (۱۸۴/۴) از ابن عباس روایت نموده، که گفت: روزی نزد عمربن خطاب سوارد شدم، او مرا از مسئلهای پرسید، که آن را یعلی بن امیه از یمن برایش نوشته بود، و آن را برایش پاسخ دادم، عمر گفت: شهادت میدهم که تو از خانه نبوت حرف میزنی. و ابن سعد (۱۸۲/۴) از عطاء روایت نموده، که گفت: مردمانی نزد ابن عباس برای [آموختن] شعر میآمدند، مردمانی برای [آموختن علم] نسبها میآمدند، مردمانی برای روزهای عرب و وقایع آن میآمدند، هر صنف و گروه آنچه را میخواست به او عرضه مینمود.
ابن سعد (۱۸۳/۴) از عبیداللَّه بن عبداللَّه بن عتبه روایت نموده، که گفت: ابن عباس در چند خصلت از مردم سبقت داشت: به علمی که کسی از وی در آن سبقت نداشت، به فقیهی که در آن به رأیش ضرورت میشد و به بردباری و عطا و کرم، و هیچ کسی را ندیدم که در آن چه از حدیث رسول خدا صگذشته بود از وی عالمتر باشد، وهیچ کسی را ندیدم که از وی به قضاوت ابوبکر و عمر و عثمان شداناتر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که در رأی و نظر از وی فقیهتر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که از وی به شعر و عربی عالمتر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که از وی به تفسیر قرآن، حساب و فریضهای داناتر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که از وی به آنچه گذشته عالمتر بوده باشد، و نه کسی را دیدم که در رأی و نظریهای که ضرورت میشد از او روشنتر و منورتر بوده باشد، وی یک روز تمام مینشست، و در آن فقط صحبت و بیانش از فقه فی بود و روزی از تفسیر، روزی از مغازی، روزی از شعر و روزی هم از تاریخ ووقایع عرب صحبت مینمود، و من هرگز عالمی را ندیدم که نزدش نشسته باشد مگر اینکه به ریش گردن نهاده است و هرگز سئوال کنندهای را ندیدم که از وی سئوال نموده باشد، مگر این که نزدش علمی دریافته است.
و ابن سعد (۱۸۶/۴) از ابن عباس روایت نموده، که گفت: من ملازمت بزرگان اصحاب رسول خدا صاز مهاجرین و انصار را مینمودم، و آنان را از مغازی پیامبر خدا صو آنچه از قرآن در آن باره نازل شده بود میپرسیدم، و نزد هر یکیشان که میآمدم، از آمدنم به سبب قرابت و نزدیکی ام به رسول خدا صخوشحالی مینمود، روزی ابی بن کعب - وی از راسخین در علم بود - را از آنچه از قرآن در مدینه نازل شده بود میپرسیدم، وی گفت: بیست و هفت سوره در مدینه نازل شده، و سایر آنها در مکه نازل شدهاند.
و ابن سعد (۱۸۶/۴) از عکرمه روایت نموده، که گفت: عبداللَّه بن عمروبن عاصبرا شنیدم که میگفت: ابن عباس عالمترین ما به آنچه است که گذشته، و فقیهترین ما در آنچه است که پیش میآید و دربارهاش چیزی منقول نمیباشد، عکرمه میگوید: این قول وی را برای ابن عباس خبر دادم، گفت: وی از علم بهرهمند است، او رسول خدا صرا از حلال و حرام سئوال مینمود.
ابن سعد (۱۸۴/۴) از عایشه لروایت نموده که: وی در شبهای حج بهسوی ابن عباس نگریست، و دید که همراهش حلقههایی است و از مناسک پرسیده میشود، گفت: او عالمترین فرد به مناسک در میان آنانی است که باقی ماندهاند.