حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

علم عبداللَّه بن عباس

علم عبداللَّه بن عباس

ابن سعد (۱۸۱/۴) از مسروق روایت نموده، که گفت: عبداللَّه فرمود: اگر ابن عباس سن و سال‏های ما را درک می‏نمود، علم هیچ مردی از ما به ده یک علم وی نمی‏رسید. و نضر در این حدیث افزوده است: ابن عباس چه نیکو مفسر قران است. و ابن سعد (۱۸۱/۴) از مجاهد روایت نموده که: ابن عباس را به خاطر کثرت علمش بحر می‏گفتند. و ابن سعد (۱۸۱/۴) از لیث بن ابی سلیم روایت نموده، که گفت: به طاووس گفتم: ملازمت این بچه را نمودی - هدفش ابن عباس است - و بزرگان اصحاب رسول خدا صرا ترک نمودی؟! گفت: من هفتاد تن از اصحاب رسول خدا صرا دیدم، که وقتی در چیزی اختلاف و مجادله می‏نمودند، به قول ابن عباس بر می‏گشتند، و آن را می‏پذیرفتند. و ابن سعد (۱۸۳/۴) از عامربن سعد بن ابی وقاص روایت نموده، که گفت: از پدرم شنیدم که می‏گفت: کسی را حاضر فهم‏تر، عقلمندتر، عالم‏تر و بردبارتر از ابن عباس ندیدم، و عمربن خطاب را دیدم که وی را برای معضلات فرا می‏خواند و بعد از آن می‏گفت: نزدت هست، معضله‏ای برایت آمده، و باز از قول وی نمی‏گذشت، و در اطرافش اهل بدر از مهاجرین و انصار حاضر می‏بودند. و ابن اسعد (۱۸۵/۴) از ابوالزناد روایت نموده که: عمربن خطاب نزد ابن عباس جهت عیادتش که تب داشت داخل گردید، عمر گفت: مرضت به ما خلل وارد نموده، به آن هم خدا کمک کننده است!! و ابن سعد (۱۸۵/۴) از طلحه بن عبیداللَّه سروایت نموده، که گفت: برای ابن عباس فهم، تیزهوشی و علم داده شده است، من عمربن خطاب را نمی‏دیدم که کسی را از وی پیش نماید.

ابن سعد (۱۸۵/۴) از محمدبن ابی کعب روایت نموده، که گفت: از ابی بن کعب س- آن گاه که ابن عباس بنزدش نشسته بود و بعد برخاست - شنیدم که گفت: این عالم بزرگ این امت می‏باشد، به او عقل و فهم داده شده است، و رسول خدا صبرایش دعا نموده، که فقه در دین نصیبش گردد. و ابن سعد (۱۸۵/۴) از طاووس روایت نموده، که گفت: ابن عباس بدر علم از مردم چنان بلند و مرتفع شده بود، که خرمای رسا بر کوتاه و کوچک بلند می‏شود. و حاکم (۵۳۶/۳) از ابووائل روایت نموده، که گفت: من و یک همراهم با ابن عباس که امیر حج بود حج به جای آوردیم، وی سوره نور را می‏خواند و تفسیرش می‏نمود، همراهم گفت: یا سبحان‏اللَّه!! از سر این مرد چه بیرون می‏شود؟ اگر ترک این را بشنود اسلام می‏آورد. حاکم می‏گوید: این حدیث صحیح الاسناد است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننموده‏اند، و در روایت دیگری نزدش آمده: من می‏گفتم: کلام هیچ مردی را مثل این ندیده‏ام و نه شنیده‏ام، اگر فارس و روم این را بشنوند اسلام می‏آورند!! و ابن سعد (۱۸۴/۴) از ابن عباس روایت نموده، که گفت: روزی نزد عمربن خطاب سوارد شدم، او مرا از مسئله‏ای پرسید، که آن را یعلی بن امیه از یمن برایش نوشته بود، و آن را برایش پاسخ دادم، عمر گفت: شهادت می‏دهم که تو از خانه نبوت حرف می‏زنی. و ابن سعد (۱۸۲/۴) از عطاء روایت نموده، که گفت: مردمانی نزد ابن عباس برای [آموختن] شعر می‏آمدند، مردمانی برای [آموختن علم] نسب‏ها می‏آمدند، مردمانی برای روزهای عرب و وقایع آن می‏آمدند، هر صنف و گروه آنچه را می‏خواست به او عرضه می‏نمود.

ابن سعد (۱۸۳/۴) از عبیداللَّه بن عبداللَّه بن عتبه روایت نموده، که گفت: ابن عباس در چند خصلت از مردم سبقت داشت: به علمی که کسی از وی در آن سبقت نداشت، به فقیهی که در آن به رأیش ضرورت می‏شد و به بردباری و عطا و کرم، و هیچ کسی را ندیدم که در آن چه از حدیث رسول خدا صگذشته بود از وی عالم‏تر باشد، وهیچ کسی را ندیدم که از وی به قضاوت ابوبکر و عمر و عثمان شداناتر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که در رأی و نظر از وی فقیه‏تر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که از وی به شعر و عربی عالم‏تر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که از وی به تفسیر قرآن، حساب و فریضه‏ای داناتر باشد، و هیچ کسی را ندیدم که از وی به آنچه گذشته عالم‏تر بوده باشد، و نه کسی را دیدم که در رأی و نظریه‏ای که ضرورت می‏شد از او روشن‏تر و منورتر بوده باشد، وی یک روز تمام می‏نشست، و در آن فقط صحبت و بیانش از فقه فی بود و روزی از تفسیر، روزی از مغازی، روزی از شعر و روزی هم از تاریخ ووقایع عرب صحبت می‏نمود، و من هرگز عالمی را ندیدم که نزدش نشسته باشد مگر اینکه به ریش گردن نهاده است و هرگز سئوال کننده‏ای را ندیدم که از وی سئوال نموده باشد، مگر این که نزدش علمی دریافته است.

و ابن سعد (۱۸۶/۴) از ابن عباس روایت نموده، که گفت: من ملازمت بزرگان اصحاب رسول خدا صاز مهاجرین و انصار را می‏نمودم، و آنان را از مغازی پیامبر خدا صو آنچه از قرآن در آن باره نازل شده بود می‏پرسیدم، و نزد هر یکی‌شان که می‏آمدم، از آمدنم به سبب قرابت و نزدیکی ام به رسول خدا صخوشحالی می‏نمود، روزی ابی بن کعب - وی از راسخین در علم بود - را از آنچه از قرآن در مدینه نازل شده بود می‏پرسیدم، وی گفت: بیست و هفت سوره در مدینه نازل شده، و سایر آن‏ها در مکه نازل شده‏اند.

و ابن سعد (۱۸۶/۴) از عکرمه روایت نموده، که گفت: عبداللَّه بن عمروبن عاصبرا شنیدم که می‏گفت: ابن عباس عالم‏ترین ما به آنچه است که گذشته، و فقیه‏ترین ما در آنچه است که پیش می‏آید و درباره‏اش چیزی منقول نمی‏باشد، عکرمه می‏گوید: این قول وی را برای ابن عباس خبر دادم، گفت: وی از علم بهره‏مند است، او رسول خدا صرا از حلال و حرام سئوال می‏نمود.

ابن سعد (۱۸۴/۴) از عایشه لروایت نموده که: وی در شب‏های حج به‌سوی ابن عباس نگریست، و دید که همراهش حلقه‌هایی است و از مناسک پرسیده می‏شود، گفت: او عالم‏ترین فرد به مناسک در میان آنانی است که باقی مانده‏اند.