درخواست عباده ساز خانواده و همسایگان هنگام مرگش تا از وی قصاص گیرند
بیهقی و ابن عساکر از عباده بن محمد بن عباده بن صامت روایت نمودهاند که گفت: هنگامی که مرگ عباده سفرا رسید گفت: غلامانم، خدمتکارانم، همسایگانم و کسانی را که نزدم رفت و آمد داشتند نزدم بیاورید، آنان نزدش جمع شدند، و او گفت: امروز را آخرین روزی میپندارم که در دنیا زنده هستم، و شبش را نخستین شب آخرت میپندارم، من نمیدانم شاید چیزی از دستم یا زبانم در مورد شما سر زده باشد، و آن عمل، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، روز قیامت قصاص در پی دارد، و هر یک از شما را سوگند میدهم که اگر چیزی از آن در نفسش هست، قبل از این که نفسم بیرون شود، ازمن قصاص بگیرد، گفتند: بلکه تو پدر بودی و مؤدب بودی - میگوید: وی هرگز برای خادمی بد نگفته بود -، فرمود: آیا آنچه را از من سرزده معاف کردید؟ پاسخ دادند: بلی، گفت: بار خدایا، شاهد باش، بعد از آن افزود: نه، وصیتم را حفظ کنید: هر یک از شما را سوگند میدهم که بر من نگرید، وقتی که جانم بر آمد وضو نمایید و وضوء را نیکو کنید، بعد هر یکتان داخل مسجدی شود و نماز بگزارد، و بعد از آن برای عباده و نفس خودش مغفرت بخواهد، چون خداوند تعالی گفته است:
﴿ٱسۡتَعِينُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِ﴾[البقرة: ۴۵].
ترجمه: «به شکیبایی و نماز مدد جویید».
مرا بهسوی قبرم به شتاب برید، از دنبالم آتش نیاورید، و در زیر پایم ارغوان فرش نکنید. این چنین در الکنز (۷۹/۷) آمده است.