ترغیب علی به علم و حدیث کمیل بن زیاد از وی در این باره
لالکائی از ابوطفیل روایت نموده، که گفت: علی سمیگفت: نزدیکترین و مستحقترین مردم به انبیاء عالمترینشان به آنچه است که انبیاء آوردهاند، بعد از آن این آیه را تلاوت نمود:
﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ﴾[آل عمران: ۶۸].
ترجمه: «سزاوارترین مردم به ابراهیم آنهایی هستند که از او پیروی کردند، و این پیامبر...».
یعنی محمد صو کسانی که از وی پیروی نمودهاند، بنابراین تغییر نخورید، دوست و ولی محمد صکسی است که از خدا اطاعت نماید، و دشمن محمد صکسی است که از خدا نافرمانی کند، هر چند که قرابتش نزدیک باشد. این چنین در الکنز (۹۶/۱) آمده است.
و ابونعیم در الحلیه (۷۹/۱) از کمیل بن زیاد روایت نموده، که گفت: علیبن ابی طالب سدستم را گرفت و به گوشهای از صحرا بیرون برد، هنگامی که به صحرا بیرون رفتیم، نشست و نفس کشید و گفت: ای کمیل بن زیاد، قلبها ظرفهاییاند، و بهترین آنها فراگیرندهترین آنهاست، آنچه را به تو میگویم حفظ کن: مردم سه گونهاند: عالم ربانی، متعلم بر راه نجات و رذیل و بیبند وبار و دنباله رو برای هر فریاد کننده، که با هر باد تغییر میخورند، و از نور علم روشنایی حاصل نکردهاند و به رکن و جایگاه محکمی پناه نبردهاند. علم بهتر از مال است، علم تو را حراست میکند، مال را تو حراست میکنی، علم به عمل زیاد و افزون میشود، مال را مصرف کم مینماید، و محبت عالم جزء دین است که به آن پاداش داده میشود، علم برای عالم در زندگی اش طاعت به بار میآورد، و بعد از مرگش، از وی یاد نیکو بهجا میگذارد، ولی ساخته شده مال به زوال مال از بین میرود، خزانه کنندگان مال، در حال زندگیشان در زمره مردگاناند، و علما تا وقتی دهر باقی است باقیاند، جسدهایشان مفقود است، ولی چهرههایشان در قلبهای مردم جایگزین است. هاه! اینجا - و با دست خود به سینهاش اشاره نمود - علم است، کاش برای آن حمل کنندگانی را دریابیم؟! آری، حمل کنندهای برای آن یافتم که به سرعت و ذکاوت فرایش میگیرد، اما بر آن امین نیست، بلکه دین را به عنوان وسیله برای حصول دنیا بهکار میاندازد، با دلایل خداوند در مقابل کتابش مقابله میکند، و با نعمتهایش در برابر بندگانش مقابله مینماید، یا کسی را دریافتم که برای اهل حق منقاد است، ولی بصیرتی در احیای این علم ندارد، و با نخستین عارضه شبه شک در قلبش ظاهر میشود، نه این در کار است و نه آن، یا کسی را دریافتم که غرق در لذتها و تابع شهوتهاست، یا کسی را دریافتم که حریص جمع آوری مال و ذخیره نمودن آن است، این دو تن هم از داعیان دین نیستند، شبیهترین چیز را به این دو حیوانات چرندهاند، همینطور علم با مرگ حاملین آن میمیرد، بار خدایا، نه، این چنین نیست، زمین از وجود قیام کنندهای به دلایل در راه خدا خالی نمیباشد، تا دلایل و حجتهای خداوند باطل نشوند، آنان کسانیاند که در عدد اندکاند، و نزد خداوند از قدر و منزلت بزرگ برخورداراند، توسط اینان خداوند از حجتهای خود دفاع میکند، تا اینکه آن را به امثال خویش ادا نمایند، و آن را در قلبهای مشابهان خود بکارند، علم اینان را به حقیقت امر رسانیده است، بنابراین آنچه را مسرفین مشکل میدانند نزد اینان آسان است، و از آنچه جاهلان وحشت دارند اینان به آن انس و خو گرفتهاند، اینان دنیا را با بدنهایی همراهی میکنند، که ارواح آنها به منظر اعلی معلق است، اینان خلیفههای خداوند در سرزمینش و دعوتگران بهسوی دین ویاند، هاه، هاه!! چقدر مشتاقم به رؤیت آنان، و برای خودم و تو از خداوند مغفرت میطلبم، اگر خواسته باشی برخیز. و این را هم چنین ابن انباری در المصاحف، مرهبی در العلم، نصر در الحجة و ابن عساکر چنانکه در الکنز (۳۱/۵۹ آمده، به مانند آن با اختلاف اندک در الفاظ و زیادتهایی روایت کردهاند، و ابن عبدالبر در کتابش جامع بیان العمل (۱۱۲/۲) بخشی از آن را روایت نموده است، و بعد از آن گفته: این حدیث نزد اهل علم مشهور است، و به اسناد، به سبب شهرت آن نزدشان، ضرورتی ندارد.