حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

ترغیب علی به علم و حدیث کمیل بن زیاد از وی در این باره

ترغیب علی به علم و حدیث کمیل بن زیاد از وی در این باره

لالکائی از ابوطفیل روایت نموده، که گفت: علی سمی‏گفت: نزدیک‏ترین و مستحق‏ترین مردم به انبیاء عالم‏ترین‌شان به آنچه است که انبیاء آورده‏اند، بعد از آن این آیه را تلاوت نمود:

﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا ٱلنَّبِيُّ[آل عمران: ۶۸].

ترجمه: «سزاوارترین مردم به ابراهیم آنهایی هستند که از او پیروی کردند، و این پیامبر...».

یعنی محمد صو کسانی که از وی پیروی نموده‏اند، بنابراین تغییر نخورید، دوست و ولی محمد صکسی است که از خدا اطاعت نماید، و دشمن محمد صکسی است که از خدا نافرمانی کند، هر چند که قرابتش نزدیک باشد. این چنین در الکنز (۹۶/۱) آمده است.

و ابونعیم در الحلیه (۷۹/۱) از کمیل بن زیاد روایت نموده، که گفت: علی‏بن ابی طالب سدستم را گرفت و به گوشه‏ای از صحرا بیرون برد، هنگامی که به صحرا بیرون رفتیم، نشست و نفس کشید و گفت: ای کمیل بن زیاد، قلب‏ها ظرف‏هایی‏اند، و بهترین آنها فراگیرنده‏ترین آنهاست، آنچه را به تو می‏گویم حفظ کن: مردم سه گونه‏اند: عالم ربانی، متعلم بر راه نجات و رذیل و بی‌بند وبار و دنباله رو برای هر فریاد کننده، که با هر باد تغییر می‏خورند، و از نور علم روشنایی حاصل نکرده‏اند و به رکن و جایگاه محکمی پناه نبرده‏اند. علم بهتر از مال است، علم تو را حراست می‏کند، مال را تو حراست می‏کنی، علم به عمل زیاد و افزون می‏شود، مال را مصرف کم می‏نماید، و محبت عالم جزء دین است که به آن پاداش داده می‏شود، علم برای عالم در زندگی اش طاعت به بار می‏آورد، و بعد از مرگش، از وی یاد نیکو به‌جا می‏گذارد، ولی ساخته شده مال به زوال مال از بین می‏رود، خزانه کنندگان مال، در حال زندگی‌شان در زمره مردگان‏اند، و علما تا وقتی دهر باقی است باقی‏اند، جسدهایشان مفقود است، ولی چهره‏هایشان در قلب‏های مردم جایگزین است. هاه! اینجا - و با دست خود به سینه‏اش اشاره نمود - علم است، کاش برای آن حمل کنندگانی را دریابیم؟! آری، حمل کننده‏ای برای آن یافتم که به سرعت و ذکاوت فرایش میگیرد، اما بر آن امین نیست، بلکه دین را به عنوان وسیله برای حصول دنیا به‌کار می‏اندازد، با دلایل خداوند در مقابل کتابش مقابله می‏کند، و با نعمت‌هایش در برابر بندگانش مقابله می‏نماید، یا کسی را دریافتم که برای اهل حق منقاد است، ولی بصیرتی در احیای این علم ندارد، و با نخستین عارضه شبه شک در قلبش ظاهر می‏شود، نه این در کار است و نه آن، یا کسی را دریافتم که غرق در لذت‏ها و تابع شهوت‏هاست، یا کسی را دریافتم که حریص جمع آوری مال و ذخیره نمودن آن است، این دو تن هم از داعیان دین نیستند، شبیه‏ترین چیز را به این دو حیوانات چرنده‏اند، همینطور علم با مرگ حاملین آن می‏میرد، بار خدایا، نه، این چنین نیست، زمین از وجود قیام کننده‏ای به دلایل در راه خدا خالی نمی‏باشد، تا دلایل و حجت‏های خداوند باطل نشوند، آنان کسانی‏اند که در عدد اندک‏اند، و نزد خداوند از قدر و منزلت بزرگ برخورداراند، توسط اینان خداوند از حجت‏های خود دفاع می‏کند، تا اینکه آن را به امثال خویش ادا نمایند، و آن را در قلب‏های مشابهان خود بکارند، علم اینان را به حقیقت امر رسانیده است، بنابراین آنچه را مسرفین مشکل می‏دانند نزد اینان آسان است، و از آنچه جاهلان وحشت دارند اینان به آن انس و خو گرفته‏اند، اینان دنیا را با بدن‌هایی همراهی می‏کنند، که ارواح آن‏ها به منظر اعلی معلق است، اینان خلیفه‏های خداوند در سرزمینش و دعوتگران به‌سوی دین وی‌اند، هاه، هاه!! چقدر مشتاقم به رؤیت آنان، و برای خودم و تو از خداوند مغفرت می‏طلبم، اگر خواسته باشی برخیز. و این را هم چنین ابن انباری در المصاحف، مرهبی در العلم، نصر در الحجة و ابن عساکر چنانکه در الکنز (۳۱/۵۹ آمده، به مانند آن با اختلاف اندک در الفاظ و زیادت‌هایی روایت کرده‏اند، و ابن عبدالبر در کتابش جامع بیان العمل (۱۱۲/۲) بخشی از آن را روایت نموده است، و بعد از آن گفته: این حدیث نزد اهل علم مشهور است، و به اسناد، به سبب شهرت آن نزدشان، ضرورتی ندارد.