حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

سئوال عمر ساز ابن عباس بدرباره آنچه از سوره نصر او را به دشواری افکنده بود

سئوال عمر ساز ابن عباس بدرباره آنچه از سوره نصر او را به دشواری افکنده بود

سعیدبن منصور، ابن سعد، ابویعلی، ابن جریر، ابن المنذر، طبرانی، ابن مردویه، ابن نعیم و بیهقی هر دو در الدلائل از ابن عباس روایت نموده‏اند که گفت: عمر مرا با شیخ‏های بدر داخل می‏نمود، عبدالرحمن بن عوف به او گفت: چرا این جوان را با ما داخل می‏کنی، در حالی که ما پسرانی مثل وی داریم؟ گفت: وی از کسانی است که می‏دانید و روزی ایشان را دعوت نمود و مرا هم فراخواند، و در آن روز دانستم مرا فقط به خاطری فراخوانده است که چیزی از من به شما نشان دهد، گفت: درباره قول خداوند متعال چه می‏گویید:

﴿إِذَا جَآءَ نَصۡرُ ٱللَّهِ وَٱلۡفَتۡحُ ١[النصر: ۱].

ترجمه: «وقتی که نصرت خدا و فتح فرا رسید».

تا این که سوره را ختم نمود، بعضی از ایشان گفتند: خداوند متعال به ما امر نموده است، وقتی که نصرت خدا آمد و فتح نصیب ما شد، وی را بستاییم، و از وی طلب مغفرت نماییم، و برخی دیگر گفتند: نمی‏دانیم، بعضی دیگر هم چیزی نگفتند: آن گاه به من گفت: ای ابن عباس، تو هم همینطور می‏گویی؟ گفتم: نخیر، گفت: پس چه می‏گویی؟ گفتم: هدف از آن اخل رسول خداست، که خداوند بدین وسیله به او خبر داد، وقتی نصرت خدا بیاید و فتح نصیب گردد و مردم را ببینی، و فتح هم فتح مکه است، همان نشانه مرگ تو است، بنابراین:

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُۚ إِنَّهُۥ كَانَ تَوَّابَۢا ٣.

ترجمه: «پروردگارت را به پاکی یاد کن، و از وی آمرزش بخواه، که او پذیرنده توبه است».

عمر گفت: من هم همان را می‏دانم که تو می‏دانی. این چنین در الکنز (۲۷۶/۱) آمده است. و ابونعیم آن را در الحلیه (۳۱۷/۱) به مثل آن روایت کرده است. و حاکم (۵۳۹/۳) آن را از ابن عباس روایت نموده، که گفت: عمر سمرا با اصحاب پیامبر صسئوال می‏نمود، عبدالرحمن بن عوف به او گفت: آیا از وی سئوال می‏کنی... ومثل آن را به اختصار ذکر نموده، و باز گفته است: این حدیث به شرط شیخین صحیح است، و ذهبی هم با او موافقت کرده است.