قصه علی با پیامبر صدرباره مغفرت خواستنش و خندهاش در گوشه حره
ابن ابی شیبه و ابن منیع - که آن را صحیح دانسته - از علی بن ربیعه روایت نمودهاند که گفت: علی سمرا در پشت سرش سوار نمود، و به گوشه حره برد، آن گاه سرش را بهسوی آسمان بلند نمود و گفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي إِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ احد غَيْرُكَ». ترجمه «بار خدایا، گناهانم را برایم ببخش، چون گناهان را کسی غیر از تو نمیبخشد». باز بهسوی من متلفت شد و خندید، گفتم: ای امیرالمؤمنین، از پروردگارت مغفرت خواستی و بهسوی من ملتفت شد و خندیدی [این چه معنی دارد؟] گفت: رسول خدا صمرا در پشت سر خود سوار نمود، و مرا برد تا که به گوشه حره رسید، باز سرش را بهسوی آسمان بلند نمود و گفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي فإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ احد غَيْرُكَ»، بعد بهسوی من ملتفت شد و خندید، گفتم: ای رسول خدا، مغفرت خواستنت از پروردگارت، و ملتفت شدنت بهسوی من که میخندی؟ گفت: «به سبب خنده پروردگارم خندیدم، آن هم به خاطر خوشیاش از بندهاش که میداند گناهان را احدی غیر از وی نمیبخشد» [۷۳۰]. این چنین در الکنز (۲۱۱/۱) آمده است.
[۷۳۰] ابن ابی شیبة (۶/ ۵۱).