روایت جابر درباره انکار پیامبر صبر عمر به سبب رونویسی بعضی چیزها از تورات
ابن عبدالبر در جامع بیان العلم (۴۲/۲) از طریق ابن ابی شیبه به اسناد وی به جابر سروایت نموده که: عمربن خطاب سکتابی را نزد پیامبر صآورد که از بعضی کتابها به دست آورده بود، و گفت: ای رسول خدا: من کتاب خوبی از نزد بعض اهل کتاب به دست آوردهام، میگوید: رسول خدا صخشمگین شد و گفت: «ای ابن خطاب آیا در این حیرت قرار دارید؟ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، من آن را برایتان سفید و پاک آوردهام، از چیزی آنان را نپرسید، تا [نشود] آنان حق را برایتان بیان کنند و شما آن را تکذیب کنید، یا باطل را برایتان بیان نمایند و آن را تصدیق نمایید، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر موسی زنده میبود، چارهای جز پیروی من نداشت» [۳۹۶]. این را همچنان احمد، ابویعلی و بزار از جابر به مانند آن [۳۹۷]روایت کردهاند. هیثمی (۱۷۴/۱) میگوید: در این مجالدبن سعید آمده، احمد و یحیی بن سعید و غیر ایشان وی را ضعیف دانستهاند. و احمد و طبرانی این را از عبداللَّه بن ثابت روایت نمودهاند که گفت: عمربن خطاب نزد رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا، من کنار یکی از برادرانم از بنی قریظه عبور نمودم، و او جوامعی از تورات را برایم نوشت، آیا آن را برایت عرضه نکنم؟ میگوید: آن گاه روی پیامبر صتغییر نمود، عبداللَّه - یعنی ابن ثابت - میگوید: گفتم: آیا آنچه را در روی رسول خدا صاست نمیبینی؟ آن گاه عمر گفت: به خداوند به عنوان پروردگار، به اسلام به عنوان دین و به محمد به عنوان رسول راضی شدیم، میافزاید: پس آن حالت از پیامبر خدا صزایل گردید، و فرمود: «سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، اگر موسی در میان شما پیدا گردد، و باز شما وی را پیروی نمایید و مرا ترک کنید، باز هم گمراه شدهاید، شما از میان امتها سهم و نصیب من هستید، و من از میان انبیا سهم و نصیب شما هستم» [۳۹۸]. هیثمی میگوید: رجال آن رجال صحیحاند، مگر اینکه در آن جابر جعفی آمده، و ضعیف میباشد. و طبرانی این را در الکبیر از ابودردائ به مثل آن، چنان که در المجمع آمده، روایت نموده است.
[۳۹۶] ضعیف. ابویعلی در مسند کبیر چنانکه هیثمی در المقصد العلی (۵۹) نام برده و ابن حجر در المطالب العالیة (ح/۲۸، ۲۹) (۳۸۷۴) و آن را به ابویعلی ارجاع داده است.عبدالرزاق در مصنف خود (۱۰۱۶۳) نگا: الدر المنثور (۵/ ۱۶۱) المجمع (۱/ ۱۸۲) و بعضی از آن دارای شواهد است. نگا: الصحیحة (۱۴۸۳). [۳۹۷] سند آن ضعیف است. احمد (۳/ ۳۸۷) ابن عبدالبر در الجامع (۲/ ۴۲) در سند آن مجالد بن سعید ضعیف است. نگا: المجمع (۱/ ۱۷۴). [۳۹۸] سند آن ضعیف است. احمد (۳/ ۴۷۰) در سند آن جابر جعفی است که ضعیف است: المجمع.