دعاهای عبداللَّه بن مسعود س
ابن ابی شیبه از ابوعبیده [۹۵۶]روایت نموده، که گفت: عبداللَّه سپرسیده شد: در شبی که رسول خدا صبه تو گفت: «سئوال کن به تو داده میشود کدام دعا را نمودی؟ گفت: گفتم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَانًا لا يَرْتَدُّ، وَنَعِيمًا لا يَنْفَدُ، وَمُرَافَقَةَ نَبِيِّكَ فِي أَعْلَى دَرَجَةِ ألجنة، جنة الْخُلْدِ». ترجمه: «بار خدای، من از تو ایمانی میخواهم، که به ارتداد نینجامد و نعمتی که پایان نیابد و همراهی نبی ات را در بلندترین درجه جنت، جنت برین» [۹۵۷]. این چنین در الکنز (۳۰۷/۱) آمده است. و ابن عساکر این را از کمیل از عمر سبا زیاده نمودن قصه نمازش و دعایش، چنانکه در المنتخب (۲۳۶/۵) آمده، روایت کرده است.
و ابونعیم این را در الحلیه (۱۲۷/۱) از ابوعبیده از پدرش روایت نموده، که گفت: در حالی که من شبی نماز میگزاردم، ناگهان پیامبر صابوبکر و عمر باز پهلویم عبور نمودند، نبی خدا صگفت: «سئوال کن به تو داده میشود، عمر میگوید: بعد از آن من به سویش به راه افتادم، عبداللَّه گفت: من دعایی دارم، که حاضر نیستم آن را فرو گذارم: «اللهم إني أسالك ايمان لا يبيد...» و مثل آن را متذکر شده و افزوده: «وَقُرَّةَ عَيْنٍ لا تَنْقَطِعُ». ترجمه: «بار خدایا، من از تو ایمان میخواهم که از بین نرود... و روشنی چشمی که قطع نشود» [۹۵۸].
و در روایت دیگری نزد وی از عون بن عبداللَّه روایت است که گفت: آن گاه ابوبکر بهسوی عبداللَّه برگشت و گفت: دعایی را که همین پیشتر مینمودی، برایم تکرار نما، گفت: خداوند را ستودم و به بزرگی یاد کردم و بعد از آن گفتم: «لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ وَعْدُكَ حَقٌّ، وَلِقَاؤُكَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةُ حَقٌّ، وَالنَّارُ حَقٌّ، وَرُسُلُكَ حَقٌّ، وَالنَّبِيُّونَ حَقٌّ، وَمُحَمَّدٌ صحَقٌّ». ترجمه: «معبود بر حقی جز تو نیست، وعده ات حق است، ملاقاتت حق است، جنت حق است، آتش حق است، رسولانت حقاند، کتابت حق است، انبیا حقاند و محمد صحق است» [۹۵۹]. ابونعیم (۱۲۸/۱) میگوید: این را سعیدبن ابی حسام از شریک روایت کرده و سعیدبن مسیب را در میان عون و عبداللَّه داخل گردانیده، و باز آن را از طریق وی روایت نموده است.
و بخاری در الادب المفرد (ص۹۳) از شقیق روایت نموده، که گفت: عبداللَّه بیشتر با این کلمات دعا مینمود: «ربنا أصلح بيننا، واهدنا سبل الإسلام، ونجنا من الظلمات إلى النور، واصرف عنا الفواحش ما ظهر منها وما بطن، وبارك لنا في أسماعنا وأبصارنا وقلوبنا وأزواجنا وذرّياتنا، وتب علينا إنك أنت التواب الرحيم، واجعلنا شاكرين لنعمتك، مثنين بها، قائلين بها، وأتممها علينا». ترجمه: «پروردگارا، در میان ما اصلاح آور، به راههای اسلام هدایت نما، از تاریکیها بهسوی نور نجات بخش، فواحش آشکار و پنهان را از ما برگردان، برای ما در گوشهای مان، چشمهای مان، قلبهای مان، همسرهایمان و ذریههایمان برکت بده و توبه ما را بپذیر، به درستی تو قبول کننده توبه و مهربان هستی، و ما را در مقابل نعمتت شکرگزار بگردان، که آن را توصیف نماییم، آن را بر زبان آریم و آن را برای ما کامل گردان» [۹۶۰].
و طبرانی از ابوالحوص روایت نموده، که گفت: از عبداللَّه - یعنی ابن مسعود - شنیدم که به این دعا، دعا مینمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بنعْمَتِكَ السَّابِغَةِ الَّتِي أَنْعَمْتَ بِهَا، وَبَلائِكَ الَّذِي ابْتَلَيْتَنِي، وَبِفَضْلِكَ الَّذِي أَفْضَلْتَ عَلَيَّ أَنْ تُدْخِلَنِي الْجَنَّةَ، اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِفَضْلِكَ، وَمَنِّكَ وَرَحْمَتِكَ». ترجمه: «بار خدایا، من تو را به همان نعمت کاملت که بر من انعام نمودهای، و به همان آزمایشت که مرا به آن آزمودهای و به فضلت که بر من ارزانی فرمودهای سئوال میکنم که داخل جنتم نمایی، بار خدایا، مرا به فضل، احسان و رحمتت داخل جنت گردان». هیثمی (۱۸۵/۱۰) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند.
و نزد وی همچنان از ابوقلابه از ابن مسعود سروایت است که وی میگفت: «اللهم إن كنت كتبتني في أهل الشقاء فامحني وأثبتني في أهل السعادة». ترجمه: «بار خدایا، اگر مرا در اهل بدبختی نوشته باشی از آن محوم گردان، و در اهل سعادت ثابتم ساز» [۹۶۱]. هیثمی میگوید: رجال آن رجال صحیحاند، مگر این که ابوقلابه ابن مسعود را درک ننموده است.
و نزد وی هم چنان از عبداللَّه بن عکیم روایت است که: ابن مسعود دعا مینمود: «اللَّهُمَّ زِدْنِي إِيمَانًا وَيَقِينًا وَفَهْمًا، أَوْ قَالَ: وَعِلْمًا». ترجمه: «بار خدایا، برایم ایمان، یقین و فهم - یا گفت: علم - بیفزای» [۹۶۲]. هیثمی (۱۸۵/۱۰) میگوید: اسناد آن جید است.
و زد وی هم چنان از ابووائل روایت است که گفت: روزی، بعد از این که از نماز بامداد برگشتیم از ابن مسعود پرسیدم [۹۶۳]و برای ورود نزدش اجازه خواستیم، گفت: داخل شوید، گفتیم: اندک درنگ میکنیم، ممکن است بعضی از اهل منزل کار داشته باشند، وی تسبیح گویان آمد و گفت: گمان نمودید که آل عبداللَّه در غفلت است، بعد از آن گفت: ای کنیز ببین، آیا آفتاب طلوع نموده است، پاسخ داد: نخیر، باز برای وی بار سوم گفت: ببین آیا آفتاب طلوع نموده است، گفت: آری: فرمود: «الحمد لله الذي وهبنا هذااليوم واقالنا فيه عثراتنا – و مىپندارمش گفت - ولم يعذبنا بالنار». ترجمه: «ستایش خدایی راست که این روز را برایمان بخشید، و در آن خطاهایمان را عفو نمود... و با آتش تعذیبمان ننمود». هیثمی (۱۱۸/۱۰) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند.
و نزد وی هم چنان از سلیم بن حنظله روایت است که: عبداللَّه - یعنی ابن مسعود - نزدیک بازار آمد و گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِهَا وَخَيْرِ أَهْلِهَا، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا». ترجمه: «بار خدا، من از تو خیر آن و خیر اهلش را میطلبم، و به تو از شر آن و شر اهلش پناه میبرم» [۹۶۴]. هیثمی (۱۲۹/۱۰) میگوید: طبرانی این را به شکل موقوف روایت نموده، و رجال آن، غیر سلیم بن حنظله که ثقه میباشد، رجال صحیحاند.
و نزد وی هم چنان از قتاده روایت است که گفت: ابن مسعود سوقتی میخواست داخل قریهای شود میگفت: «اللهم رب السماوات وما أظلت، ورب الشياطين وما أضلت، ورب الرياح وما أذرت، أسالك خيرها وخير ما فيها، وأعوذ بك من شرها وشر ما فيها». ترجمه: «بار خدایا، پروردگار آسمانها و آنچه را سایه نمودهاند، پروردگار شیطانها و آن چه را گمراه نمودهاند و پروردگار بادها و آن چه را به هوا بلندنموده و پراکنده ساختهاند، من از تو خیر این و خیر آنچه را در آن هست سئوال میکنم، و به تو از شر آن و شر آنچه در آن هست پناه میبرم» [۹۶۵]. هیثمی ۰۱۳۵/۱۰) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند، مگر این که قتاده ابن مسعود را درک ننموده است.
[۹۵۶] وی پسر عبداللَّه بن مسعود است. [۹۵۷] ضعیف. ابن ابی شیبه و احمد (۱/ ۴۰۰) و حاکم. این حدیث منقطع است زیرا ابوعبیده فرزند عبدالله بن مسعود از پدرش حدیث نشنیده است. [۹۵۸] ضعیف. نگا: حدیث قبل. [۹۵۹] طبرانی (۹/ ۶۸) نگا: المجمع (۹/ ۲۸۸). [۹۶۰] صحیح موقوف. بخاری در ادب المفرد (۳۶۰) آلبانی آن را در صحیح الادب (۴۹۰) صحیح دانسته است. [۹۶۱] ضعیف. طبرانی در الکبیر (۹/ ۱۸۶) نگا: المجمع (۱۰/ ۱۸۵) اما ابوقلابه ابن مسعود را درک نکرده است. [۹۶۲] صحیح. طبرانی (۹/ ۱۰۵) نگا: المجمع (۱۰/ ۱۵۸). [۹۶۳] ممکن درست «آمدم» باشد، اگر این درست باشد، حرف ربط «از» بعد از «برگشتم» باید به «نزد» تبدیل شود. [۹۶۴] صحیح. طبرانی در الکبیر (۹/ ۱۸۱) نگا: المجمع (۱۰/ ۱۲۹). [۹۶۵] ضعیف. طبرانی (۹/ ۱۷۵) قتاده ابن مسعود را درک نکرده است. نگا: المجمع (۱۰/۱۲۹).