حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

گریه یکی از اصحاب در حال مرگش به سبب این که نمی‏دانست خداوند برایش چه مقدر نموده است

گریه یکی از اصحاب در حال مرگش به سبب این که نمی‏دانست خداوند برایش چه مقدر نموده است

احمد از ابونضره روایت نموده که: مردی از اصحاب پیامبر صکه به او ابوعبداللَّه سگفته می‏شد، یارانش جهت عیادت وی نزدش آمدند در حالی که وی گریه می‏نمود، به او گفتند: چه تو را می‏گریاند؟ آیا رسول خدا صبرایت نگفته است که: «بروتت را بگیر و بعد بر آن مداومت نما تا اینکه با من روبرو شوی»، گفت: بلی، ولی از رسول خدا صشنیدم که می‏گفت: «خداوند قبضه‏ای را با دست راستش گرفت و گفت: این برای این [۶۶]و پرواندارم، و قبضه دیگری را - با دست دیگرش - گرفت و گفت: این برای این [۶۷]و پروا ندارم»، و من نمی‏دانم که در کدام یکی از آن دو قبضه هستم [۶۸]. هیثمی (۱۸۶/۷) می‏گوید: رجال آن رجال صحیح‏اند.

[۶۶] برای جنت. [۶۷] برای دوزخ. [۶۸] صحیح. احمد (۴/ ۱۷۶).