حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

آنچه میان عمر و مردمانی که از مصر آمده بودند در این باره اتفاق افتاد

آنچه میان عمر و مردمانی که از مصر آمده بودند در این باره اتفاق افتاد

ابن جریر از حسن روایت نموده که: مردمانی با عبداللَّه بن عمرو بدر مصر روبرو شدند، و گفتند: چیزهایی را از کتاب خدا می‏بینیم، که امر نموده تا بدان عمل شود، ولی (بدان) عمل نمی‏شود، و اراده نموده‏ایم در این مورد با امیرالمؤمنین ملاقات نماییم، بنابراین وی آمد و آنان نیز همراهش آمدند، وی با عمر روبرو گردید، و گفت: ای امیرالمؤمنین، مردمانی در مصر با من روبرو شدند و گفتند: ما چیزهایی را از کتاب خدا می‏بینیم که امر نموده که بدان عمل شود، ولی بدان عمل نمی‏شود، و خواستند در این مورد با خودت ملاقات نمایند، گفت: آنان را برایم جمع نما، و او ایشان را برایش جمع نمود، آن گاه وی از پایین‏ترین مردشان شروع نمود و گفت: تو را به خدا سوگند می‏دهم، و به حق اسلام که بر توست، آیا همه قرآن را خوانده‏ای؟ گفت: آری، پرسید: آیا آن را در نفست حساب کرده‏ای؟ گفت: نخیر، گفت: آیا آن را در چشمت حساب نموده‏ای گفت نخیر. گفت آیا آنرا در لفظت حساب نموده‏ای و آیا آن را در فعلت و عملت تطبیق کرده‏ای؟ بعد از آن از همه آنان پرسید، تا این که به آخر ایشان رسید، گفت: عمر را مادرش گم کند! آیا وی را مکلف می‏سازید، که مردم را بر کتاب خدا قایم نگه دارد؟ پروردگارمان می‏داند که از ما گناهانی خواهد بود، و تلاوت فرمود:

﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَنُدۡخِلۡكُم مُّدۡخَلٗا كَرِيمٗا ٣١[النساء: ۳۱].

ترجمه: «آیا شما از گناهان بزرگی که از آن نهی شده‏اید، اجتناب کنید گناهان صغیره شما را می‏بخشیم و شما را در مقام گرامی و نیکو داخل می‏گردانیم».

آیا اهل مدینه دانسته‏اند، که برای چه آمده‏اید؟ گفتند: نخیر، گفت: اگر می‏دانستند، برای‌تان وعظ می‏نمودم. این چنین در الکنز (۲۲۸/۱) آمده است.