حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

ادب عمر، علی و عثمان شدر تعلیم

ادب عمر، علی و عثمان شدر تعلیم

ابن سمعانی از مکحول روایت نموده، که گفت: عمر سبرای مردم صحبت می‏نمود و حدیث بیان می‏کرد، وقتی آنان را می‏دید صداهایشان را بلند می‏کنند و خسته شده‏اند، آنان را به بوستانی می‏برد [۴۹۳]. این چنین در الکنز (۲۴۱/۵) آمده است. و ابن عبدالبر در جامع العلم (۱۳۱/۱) از عبداللَّه بن مصعب روایت نموده، که گفت: عمربن خطاب فرمود: در مهرهای زنان بر چهل اوقیه زیادت نکنید، اگرچه دختر ذی الغصه - یعنی قیس بن حصین حارثی - باشد، اگر کسی زیادت کند، زیادتش را در بیت المال می‏اندازم، آن گاه زنی از صف زنان، که قامتی بلند و بینی پهنی داشت برخاست و گفت: این حق تو نیست، پرسید: چرا؟ گفت: به علت این که خداوند می‏گوید:

﴿وَءَاتَيۡتُمۡ إِحۡدَىٰهُنَّ قِنطَارٗا فَلَا تَأۡخُذُواْ مِنۡهُ شَيۡ‍ًٔا[انساء: ۲۰].

ترجمه: «و برای یکی آنان اگر مال زیادی هم داده باشید، از آن هیچ چیزی مگیرید».

عمر گفت: زنی به صواب رسید و مردی خطا نمود [۴۹۴].

و ابن عبدالبر در جامعش از محمدبن کعب قرظی روایت نموده، که گفت: مردی از علی سمسئله‏ای را پرسید، و او درباره چیزی گفت، آن مرد گفت: امیرالمؤمنین، این طور نیست، ولی این طور و این طور است، علی سگفت: به صواب رسیدی و خطا نمودم:

﴿وَفَوۡقَ كُلِّ ذِي عِلۡمٍ عَلِيمٞ[یوسف: ۷۶].

ترجمه: «و بالای هر صاحب علم عالمی است».

و ابن جریر این را به لفظ آن روایت نموده است، چنانکه در الکنز (۲۴۱/۵) آمده. و خطیب در راویان مالک از سعیدبن مسیب روایت نموده که: عمربن خطاب و عثمان بن عفان بدر مسئله‏ای منازعه می‏نمودند، تا جایی که بیننده به‌سوی ایشان می‏گفت: ابداً با هم موافقت نخواهند کرد، ولی قبل از جدا شدن برسد بهتر و نیکوتر آن موافقت می‏نمودند. این چنین در الکنز (۲۴۱/۵) آمده است.

[۴۹۳] یعنی: سخن را در نهال شانی و اشباه آن تغییر می‏داد تا رفع خستگی آنان شود. واللَّه اعلم. م. [۴۹۴] سند آن ضعیف است. ابن عبدالبر درالجامع (۱/ ۱۳۱) بیهقی (۷/ ۲۳۳) در سند آن مجالد بن سعید است که ضعیف است. هیثمی می گوید: منقطع است زیرا از روایت شعبی از عمر است...