دعاهایش برای خانوادهاش
ابویعلی از ام سلمه لهمسر پیامبر صروایت نموده که: رسول خدا صبرای فاطمه گفت: «شوهر و پسرانت را نزدم بیاور»، وی آنان را آورد، رسول خدا صجامه خیبریی را که زیر پایم بود، و از خیبر به دست آورده بودیم بر سرشان انداخت، و بعد از آن گفت: «اللهم هولاء آل محمد فاجعل صلواتك و بركاتك على آل محمد كمـا جعلتها على آل ابراهيم انك حميد مجيد»، ترجمه: «بار خدایا، اینان آل محمداند، پس رحمتها و برکت هایت را بر آل محمد نازل بگردان، چنانکه آن را بر آل ابراهیم نازل گردانیدی، چون تو ستوده شده و با عظمت هستی» [۸۰۳]. هیثمی (۱۶۶/۹) میگوید: در این عقبه بن عبداللَّه رفاعی آمده، و ضعیف میباشد، و ترمذی این را به اختصار درود روایت کرده است.
و طبرانی از ابوعمار روایت نموده که گفت: من نزد واثله بن اسقع سنشسته بودم، که علی سرا یاد نمودند و دشنامش دادند، هنگامی که برخاستند گفت: بنشین تا تو را از کسی خبر دهم که دشنامش دادند، من روزی نزد رسول خدا صبودم، که ناگهان علی، فاطمه، حسن و حسین شآمدند، وی جامهای را که داشت بر آنان انداخت و بعد از آن گفت: «اللهم أهل بيتي، فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهيراً»، ترجمه: «بار خدایا، اینان خانوادهام میباشند، پلیدی را از آنان دور بساز، و خوب پاکشان نما»، گفتم: ای رسول خدا و من، گفت: «و تو»، افزود: به خدا سوگند، آن مطمئنترین عملم در نفسم است. و در روایتی آمده: آن امیدبخشترین چیزی است که من آرزویش را میکنم [۸۰۴]. هیثمی (۱۶۷/۹) میگوید: طبرانی این را به دو اسناد روایت نموده، و رجال سیاق اول رجال صحیحاند، غیر کلثوم بن زیاد که ابن حبّان ثقهاش دانسته ولی در وی ضعف است.
طبرانی در الأوسط از علی روایت نموده که: وی نزد پیامبر صدر حالی وارد گردید، که پیامبر صچادری را هموار نموده بود. بعد وی علی، فاطمه، حسن و حسین بر آن نشستند. بعد از آن پیامبر صاز اطراف چادر را گرفت و بر آنان گره نمود: و گفت: «اللهم ارض عنهم كما انا عنهم راض»، ترجمه: «بار خدایا، از ایشان راضی شو، چنانکه من از ایشان راضی هستم». هیثمی (۱۶۹/۹) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند، غیر عبیدبن طفیل که ثقه میباشد، و کنیهاش ابوسیدان است.
[۸۰۳] ضعیف. طبرانی در الکبیر (۲۲/ ۶۵) نگا: المجمع (۹/ ۱۶۷). [۸۰۴] صحیح. طبرانی در الاوسط (۵/ ۳۴۸) نگا: المجمع (۹/ ۱۶۹).