حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

قصه شیخ بزرگ سالی که گناهان زیادی را مرتکب شده بود و نیز قصه ابوفروه

قصه شیخ بزرگ سالی که گناهان زیادی را مرتکب شده بود و نیز قصه ابوفروه

ابن ابی حاتم از مکحول روایت نموده، که گفت: شیخ بزرگی که پیر شده بود و ابروهایش بر چشم‌هایش افتاده بود آمد و گفت: ای رسول خدا مردی است که مرتکب خیانت و فجور شده است، و هر حاجت و آرزومندیی را که خواسته به دست راستش چیده است، و اگر گناهانش در میان اهل زمین تقسیم شود، حتماً آنان را هلاک خواهد نمود، آیا برای وی توبه‏ای هست؟! پیامبر صفرمود: «آیا اسلام آورده‏ای؟» گفت: من شهادت می‏دهم معبودی جز خداوند واحد و لا شریک نیست و محمد بنده و رسول اوست، بنیصافزود: «خداوند غدرها و فجورت را می‏آمرزد، و بدی هایت را به نیکی تبدیل می‏کند، البته تا وقتی که همینطور باشی»، گفت: ای رسول خدا، غدرها و فجورم؟! فرمود: «غدرها و فجورت»، آن گاه آن مرد در حالی برگشت که تکبیر و «لا إله إلا الله» می‏گفت [۱۴۳].

و طبرانی از حدیث ابوفروه سروایت نموده که: وی نزد رسول خدا صآمد و گفت: درباره مردی که همه گناهان را مرتکب شده و حاجت و آرزمندیی را نگذاشته چه فکر می‏کنی، آیا برای وی توبه‏ای هست؟ فرمود: «اسلام آورده‏ای؟» گفت: آری، فرمود: «نیکی‏ها را انجام بده، گناهان و بدی‏ها را بگذار، خداوند همه آن را برایت نیکی و خیر می‏گرداند». گفت: غدرها و فجورم؟ فرمود «آری»، آن گاه وی تا آن وقت تکبیر می‏گفت که ناپدید شد [۱۴۴]. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۳۲۸/۳) آمده است.

[۱۴۳] سند آن ضعیف است. به علت مرسل بودن. به روایت ابن ابی حاتم از مکحول بصورت مرسل. احمد (۴/ ۳۸۴) بصورت موصول روایت کرده که باز در آن انقطاع است. [۱۴۴] صحیح. طبرانی (۷/ ۳۱۴).