حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

قول ابن عباس درباره علمای ربانی

قول ابن عباس درباره علمای ربانی

ابونعیم در الحلیه (۳۲۵/۱) از وهب بن منبه روایت نموده، که گفت: به ابن عباسبخبر داده شد، که قومی کنار در بنی سهم مخاصمه و مجادله می‏کنند - گمان می‏کنم که گفت: درباره قدر وی به طرف آنان برخاست، و عصایش را به عکرمه داد، و یکدستش را بر وی گذاشت و دیگری را بر طاووس، هنگامی که نزد آنان رسید، برایش جای گشودند و خوش آمد گفتند، ولی وی ننشست، و به آنان گفت: نسب‏هایتان را برایم بیان کنید تا شما را بشناسم، آنان نسب‏هایشان را برای وی بیان نمودند - یا تعدادی از آنان نسب‏های خود را بیان داشتند - آن گاه فرمود: آیا نمی‏دانید که برای خداوند تعالی بندگانی هست، که ترس وی آنان را بدون گنگی و لکنت زبان خاموش گردانیده است، و آنان عالم‌اند، و از فصاحت و روان بودن زبان و نجابت بهره‏منداند، به روزهای خداوند عالم‌اند، ولی آنان وقتی عظمت و بزرگی خداوند را به یاد می‏اورند، به سبب آن عقل‏هایشان بی‌فکر می‏شود، و قلب‏هایشان می‏شکند، و زبان‏هایشان قطع می‏گردد، حتی وقتی از آن حالت به هوش می‏آیند، به‌سوی خداوند به اعمال پاک شتاب می‏نمایند، خویشتن را مقصر می‏شمارند، در حالی که تیز هوش و قوی‌اند، و خود را با ظالمان و خطاکاران می‏شمارند، در حالی که آنان نیکوکار و پاک‌اند، ولی آنان زیاد را برایش [۵۹۶]زیاد نمی‏دانند، و به کم برایش راضی نمی‏گردند، و به سبب اعمال بر خداوند نمی‏نازند، آنان را هر جایی که بیابی، اندوهگین و در ترس و هراس و خوف‌اند. می‏گوید: بعد از نزد ایشان برگشت، و به مجلسش عودت نمود.

[۵۹۶] برای خداوند تعالی. م.