خبر پیامبر صبرای عمر سکه در قبر با وی چه معاملهای صورت خواهد گرفت
ابن ابی داود در البعث، ابوالشیخ در السنه، حاکم در الکنی، بیهقی در کتاب عذاب القبر، اصبهانی در الحجة و غیر ایشان از عمر سروایت نمودهاند که گفت: رسول خداصبه من گفت: «ای عمر، وقتی در چهار گز بر دو گز زمین قرار داشته باشی، و منکر و نکیر را ببینی چه حال پیدا میکنی؟» گفتم: ای رسول خدا، منکر و نکیر چیست؟ گفت: «فرشتههای قبر، قبر را با دندانهای پیشین میشکافند، بر موهایشان قدم میگذارند، صداهایشان مثل رعد بلند و شدید است، چشمهایشان چون برق برنده است و همراهشان گرزی است که اگر اهل منی بر آن جمع شوند، توانایی بلند کردن آن را ندارند، و آن برایشان از این عصایم - و در دست رسول خدا صعصائی بود که حرکتش میداد - سبکتر است و تو را امتحان میکنند، اگر از جواب عاجز آمدی با پیچیدی تو را به آن ضربهای میزنند که بر اثر آن خاکستر میگردی». گفتم: ای رسول خدا، و من بر همین حالتم میباشم، گفت: «آری» عمر افزود: بنابراین کفایت هردویشان را میکنم [۱۵۰]. این چنین در الکنز (۱۲۱/۸) آمده است.
و سعیدبن منصور مانند این را روایت نموده است، و عبدالواحد مقدسی در کتابش التبصیر افزوده، و گفته است: «سوگند به ذاتی که مرا به حق نبی مبعوث نموده، جبریل به من خبر داد، که آن دو نزد تو میآیند و از تو سئوال مینمایند، و تو میگویی: خداوند پروردگار من است، پروردگار شما کیست؟ و محمد نبیام است، نبی شما کیست؟ و اسلام دینم است، و دین شما چیست؟ میگویند: واعجبا!! نمیدانیم: ما بهسوی تو فرستاده شدهایم، یا تو بهسوی ما فرستاده شدهای» [۱۵۱]. چنان که در الریاض النضره (۳۴/۲) آمده است.
[۱۵۰] ضعیف. حارث ابن اسامة در مسند خود و دیلمی در فردوس الاخبار آن را یاد کرده (۴۹۱۴) ابن حجر در المطالب العالیة (۴/ ۳۶۳) می گوید: با وجود مرسل بودن رجال آن ثقه هستند. [۱۵۱] منکر است. بیهقی (۱۱۶-۱۱۸) در کبری. حارث ابن اسامة در مسند خود (۵۸۱) در سند آن جهالت ابی شمر وجود دارد.