سفر جابر بهسوی شام و مصر تا دو حدیثی را که از پیامبر صبود بشنود
احمد و طبرانی در الکبیر از عبداللَّه بن محمدبن عقیل روایت نمودهاند که: وی از جابربن عبداللَّه بشنید که میگوید: حدیثی از مردی به من رسید، که آن را از رسول خدا صشنیده بود، آن گاه شتری خریدم و خود را آماده سفر ساختم، و یک ماه بهسوی وی حرکت نمودم تا این که به شام رسیدم، ناگهان متوجه شدم که عبداللَّه بن انیس است، به دروازه بان گفتم: به او بگو: جابر بر دروازه است، گفت: ابن عبداللَّه؟ پاسخ دادم: آری، آن گاه در حالی بیرون گردید که بر جامهاش پای میگذاشت، و با من روبروسی نمود و من نیز با او روبوسی کردم و گفتم: حدیثی از تو به من رسیده، که تو آن را از رسول خدا صدرباره قصاص شنیدهای، پس ترسیدم که قبل از اینکه آن را بشنوم تو بمیری یا من بمیرم، گفت: از رسول خدا صشنیدم که میگفت: «خداوند مردم را روز قیامت - یا گفت: بندگان را - برهنه، ختنه نشده و بهم حشر میکند. راوی میگوید: پرسیدم: بهم چه معنی میدهد؟ گفت: چیزی همراهشان نمیباشد، بعد با صدایی فریادشان میکند، که دور آن را چون کسی که قریب و نزدیک است میشنود: من دیان [۴۵۷]هستم، من مالک هستم، برای هیچ یک از اهل آتش لازم نیست که داخل آتش شود، در حالی که برگردن یکی از اهل جنت حق داشته باشد تا این که آن را از وی برایش بگیرم، و برای هیچ یک از اهل جنت لازم نیست که داخل جنت شود، در حالی که از یکی از اهل آتش بر وی حقی باشد، تا اینکه آن را از وی بگیرم، حتی اگر سیلی هم باشد». میگوید: گفتیم: این چگونه ممکن میباشد، در حالی که ما برهنه، ختنه نشده و بیچیز مییاییم؟ گفت: «نیکیها و بدیها [۴۵۸]» [۴۵۹]. هیثمی (۱۳۳/۱) میگوید: و عبداللَّه بن محمد ضعیف است. بخاری این را در الادب المفرد و ابویعلی در مسندش، چنانکه حافظ در الفتح (۱۲۷/۱) گفته، روایت نمودهاند. و ابن عبدالبر این را در جامع بیان العلم (۹۳/۱) به طول آن روایت کرده است. و حاکم این را در المستدرک (۵۷۴/۴) از طریق عبداللَّه بن محمد بن عقیل از جابر به طول آن روایت نموده، و گفته: این حدیث از اسناد صحیح برخوردار است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت نکردهاند، و ذهبی گفته: صحیح است. حافظ میگوید: این حدیث طریق دیگری هم دارد، طبرانی آن را در مسند شامیها روایت نموده، و تمام در فوائدش از طریق حجاج بن دینار از محمدبن منکدر از جابر روایت نموده، که گفت: حدیثی از پیامبر صدرباره قصاص به من رسید، و صاحب حدیث در مصر بود، آن گاه شتری خریدم و حرکت نمودم تا این که وارد مصر شدم، و به منزل آن مرد روی آوردم... و مانند آن را متذکر شده و اسنادش صالح است. حدیث فوق طریق سومی نیز دارد، که خطیب آن را در الرحله از طریق ابوالجارود عنسی از جابر روایت نموده، که گفت: حدیثی درباره قصاص به من رسید... و حدیث را مثل آن متذکر شده و در اسنادش ضعف است.
و طبرانی در الأوسط از مسلمه بن مخلد روایت نموده، که گفت: در حالی که من والی مصر بودم، ناگهان نگهبان آمد و گفت: اعرابیی سوار بر شتری در جلوی دروازه است و اجازه میخواهد، گفتم: تو کیستی؟ گفت: جابربن عبداللَّه انصاری، میگوید: من خود را به وی ظاهر نموده گفتم: نزدت پایین بیایم یا بلند میشوی؟ گفت: نه پایین شو و نه بالا میآیم، حدیثی به من رسید، که تو آن را از رسول خدا درباره ستر مومن روایت میکنی آمدهام که آنرا بشنوم، گفتم: از رسول خدا صشنیدم که میگوید: «کسی که عورتی را بر مؤمنی پنهان دارد، گویی که زنده به گور شدهای ار زنده نموده باشد»، آن گاه شترش را زد و برگشت [۴۶۰]. هیثمی میگوید: در این ابوسنان قسملی آمده، ابن حبان وی را ثقه دانسته، و ابن خراش هم او را در روایتی ثقه دانسته است، ولی احمد، بخاری و یحیی بن معین او را ضعیف دانستهاند. و احمد از عبدالملک بن عمیر از منیب از عمویش روایت نموده، که گفت: برای مردی از اصحاب پیامبر صاز مردی از اصحاب پیامبر صخبر رسید که وی از پیامبر صحدیث بیان میکند، که وی گفت: «کسی که برادر مسلمانش را در دنیا بپوشاند، خداوند وی را در روز قیامت میپوشاند»، به این سبب که طرف وی در حالی که در مصر بود سفر نمود و او را از حدیث پرسید، گفت: آری، از رسول خدا صشنیدم که میگوید: «کسی که در دنیا برادر مسلمانش را بپوشاند، خداوند وی را روز قیامت میپوشاند» [۴۶۱]، میگوید: گفت: و من هم آن را از رسول خدا صشنیدهام. هیثمی (۱۳۴/۱) میگوید: واین منیب اگر ابن عبداللَّه باشد، ابن حبان وی را ثقه دانسته، و اگر غیر وی باشد من کسی را ندیدهام که او را یاد نموده باشد.
[۴۵۷] از نامهای خدای تعالی، قاضی، حاکم، حسابگر، پداش دهنده به نیکی یا به بدی. م. [۴۵۸] یعنی: قصاص از نیکیها و بدیها میباشد. [۴۵۹] صحیح. احمد (۳/ ۵) ابن ابی العاصم در السنة (۵۱۴) و حاکم (۲/ ۴۴۷۳/ ۵۷۴، ۵۷۵) و ذهبی با وی در تصحیح آن موافقت کرده است. آلبانی آن را در تحقیق السنه ابن ابی العاصم و صحیح الادب المفرد (۷۴۶) صحیح دانسته است. نگا: الصحیحة (۱۶۰). [۴۶۰] سند آن ضعیف است. و صحیح لغیره است. طبرانی در الاوسط از روایت سنان القسملی که بخاری و احمد و یحیی بن معین چنانکه هیثمی (۱/ ۱۴۳) می گوید وی را ضعیف دانستهاند. آلبانی آن را در صحیح الترغیب (۲۳۳۷) صحیح لغیره دانسته است. [۴۶۱] صحیح. احمد (۲/ ۲۹۶) حاکم (۴/ ۳۸۳) نگا: المجمع (۱/ ۱۳۴) می گویم: اما دارای شواهدی است.