پیامبر صو تعلیم امور دین در سفرش در حجة الوداع
احمد از جابر سروایت نموده که: رسول خدا صنه سال در مدینه بدون انجام حج درنگ نمود، بعد از آن در میان مردم اعلان نمود که: رسول خدا صامسال به حج میرود، میافزاید: آن گاه تعداد زیادی از مردم در مدینه فرود آمدند و همهشان میخواستند به رسول خدا صاقتدا نمایند و چون عملکرد وی عمل کنند، و پیامبر خدا صآن گاه که پنج روز از ذی القعده باقی مانده بود بیرون گردید، و ما هم همراهش بیرون شدیم، تا این که به ذی الحلیفه رسید، در آنجا اسماء بنت عمیس به سبب به دنیا آوردن محمدبن ابی بکر دوره نفاس خود را شروع کرد، بنابراین کسی را نزد رسول خدا صفرستاد که: چه بکنم؟ پیامبر صفرمود: «غسل بکن، بعد از آن تکهای را محکم بر فرجت ببند و باز تلببیه بگو». بعد از آن رسول خدا صبیرون گردید، تا اینکه شترش او را به بیدائ رسانید، و در آنجا به توحید تلبیه گفت: «لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لبيك إن الحمد والنعمة لك والـملك لا شريك لك». ترجمه: «به خدمت ایستادهام، خداوندا به خدمت ایستادهام، به خدمت ایستادهام هیچ شریکی برایت نیست، به خدمت ایستادهام، ستایش، نعمت و پادشاهی از آن توست و شریکی برایت نیست»، و مردم همه تلبیه گفتند - و مردم ذاالمعارج - و سخن مثل آن را اضافه مینمودند و پیامبر میشنید ولی به آنها چیزی نگفت، آن گاه نظر نمودم، و تا جایی که چشمم کار مینمود در پیش روی رسول خدا صسوار و پیاده قرار داشت، و از عقبش همچنان، و از طرف راستش مثل آن و از طرف چپش مثل آن. جابر میگوید: و رسول خدا صدر میان ما بود و قرآن برایش نازل میشد و تأویلش را هم میدانست، و عملی را که او انجام داد ما نیز انجام دادیم... و حدیث را متذکر شده [۴۳۲]، چنانکه در البدایه (۱۴۶/۵) آمده است. و تعلیم پیامبر صبرایشان در سفر حج در خطبههایش در حج خواهد آمد، و بعضی چیزهایی که به این باب تعلق داشت در بخش تعلیم در جهاد گذشت.
[۴۳۲] صحیح. احمد (۳/ ۳۲) ابن ماجه (۳۰۷۴) نسائی (۵/ ۹۴) اصل حدیث نزد مسلم در کتاب الحج است.