رغبت و علاقمندی ابوطلحه انصاری و مردی از انصار به نماز
مالک از عبداللَّه بن ابی بکر روایت نموده که: ابوطلحه انصاری سدر بستانش نماز میخواند، آن گاه پرندهای [۱۹۲]پرواز نمود، و به گردش پرداخت و در طلب راه خارج شدن بود ولی راهی نمییافت، این حالت خوشش آمد و ساعتی آن را با چشمش دنبال و پیگیری نمود، بعد از آن به نماز خود برگشت، و نمیدانست که چقدر نماز گزارده است، آن گاه گفت: من در این عالم مورد آزمایش قرار گرفتهام، و نزد رسول خدا صآمد، و آن چه را در نمازش به وی رسیده بود برای پیامبر صذکر نمود، و گفت: ای رسول خدا، آن باغ صدقه باشد، و جایی که میخواهی قرارش بده [۱۹۳]. این چنین در الترغیب (۳۱۶/۱) آمده، و گفته: عبداللَّه بن ابی بکر این قصه را درک ننموده است. و مالک هم چنین از عبداللَّه بن ابی بکر روایت نموده که: مردی از انصار در بستانش در قف - وادی است از وادیهای مدینه - در وقت خرما نماز میگزارد، و خرما با میوهاش طوق برداشته بود، وی بهسوی آن نگاه نمود، و آنچه را از میوههای آن دید خوشش آمد، باز بهسوی نمازش برگشت و نمیدانست که چقدر خوانده است، آن گاه من به وسیله این مال مورد آزمایش قرار گرفتهام، و نزد عثمان بن عفان س- که در آن روز خلیفه بود - آمد، و آن را برایش یادآور شد و گفت: آن باغ صدقه باشد، و در راه خیر قرارش بده، و عثمان بن عفان آن را به پنجاه هزار فروخت، و آن مال «پنجاه» نامیده شد [۱۹۴]. این چنین در الاوجز (۳۱۵/۱) آمده است.
[۱۹۲] در نص: «دبسی» آمده، و هدف از آن پرندهای کوچک، یا کبوتر نر است. [۱۹۳] ضعیف. مالک در کتاب نماز (۶۹) شماره (۲۱۴) ابن عبدالبر می گویدک این حدیثی است که آن را جز از این وجه نمی دانم و منقطع است. [۱۹۴] مالک در کتاب نماز (۷۰) شماره (۲۱۵).