اقوال معاذ سدر این باره برای کسی که هنگام مرگش بر وی گریست
ابونعیم در الحلیه (۲۳۴/۱) از عبداللَّه بن سلمه روایت نموده، که گفت: مردی نزد معاذ سآمد، و به گریه نمودن پرداخت، معاذ پرسید: چه تو را میگریاند؟ پاسخ داد: به خدا سوگند، به سبب قرابتی در میان خودم و تو گریه نمیکنم، و نه هم به سبب دنیایی که از تو به دست میآوردم، ولی از تو علم حاصل مینمودم، و میترسم که دیگر قطع شده باشد، گفت: گریه مکن، چون کسی که اراده علم و ایمان را نماید، خداوند تعالی به او میدهد، چنان که به ابراهیم ÷داد، و در آن روز نه علمی بود و نه ایمانی [۴۰۵]. و نزد ابن عساکر و سیف، چنان که در الکنز (۸۷/۷) آمده، از حارث بن عمیره روایت است که گفت: هنگامی که مرگ معاذ فرا رسید، کسانی که در اطرافش بودند، گریه نمودند، پرسید: چه شما را میگریاند؟ پاسخ دادند: بر همان علمی گریه میکنیم، که از ما در اثنای مرگت قطع میشود، گفت: علم و ایمان تا روز قیامت درجاهای خویش هستند، و کسی که آنها را طلب نماید، آنها را مییابد: قرآن و سنت، همه سخنها را بر قرآن عرضه دارید، ولی آن را بر چیزی از سخنها عرضه نکنید، و علم را از نزد عمر، عثمان و علی جستجو و طلب نمایید، اگر آنان را از دست دادید، آن را نزد چهار تن طلب کنید: عویمر [۴۰۶]، ابن مسعود، سلمان و ابن سلام که یهودی بود و اسلام آورد ش، چون من از رسول خدا صشنیدم که میگفت: «وی دهمین تن در جنت است» [۴۰۷]، و از لغزش و خطای عالم بترسید، حق را هرکسی که آورد بگیرید، و باطل را بر هر کسی که آورد رد نمایید، ولو که آورنده آن هر کسی باشد.
و حاکم (۴۶۶/۴) از یزید بن عمیره روایت نموده، که گفت: هنگامی که معاذبن جبل به همان مریضی اش که در آن درگذشت مبتلا گردید، گاهی اوقات بیهوش میشد و احیاناً به هوش میآمد، و یکبار چنان بیهوش شد که گمان نمودیم قبض روح گردید، بعد از آن باز به هوش آمد، و من در مقابلش قرار داشتم و گریه میکردم، پرسید: چه تو را میگریاند؟ گفتم: به خدا سوگند، بر دنیایی که از تو به دست میآوردم گریه نمیکنم، و نه هم بر نسبی که درمیان من و تو موجود است، ولی بر علم و حکمی [۴۰۸]که از تو میشنوم و میرود گریه مینمایم، گفت: گریه مکن، چون علم و ایمان در جاهای خویش هستند، کسی که آنها را طلب نماید، مییابد شان، و آن را از جایی بخواه که ابراهیم علیه الصلاه والسلام خواست، وی را خداوند تعالی، در حای که نمیدانست، سئوال نمود، و تلاوت کرد:
﴿إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهۡدِينِ﴾[الصافات: ۹۹]
ترجمه: «من به طرف پروردگارم روانهام، و او هدایتم خواهد نمود».
و آن را بعد از من نزد چهار تن طلب نما و اگر آن را نزد یکیشان هم نیافتی، از اعیان مردم بپرس: عبداللَّه بن مسعود، عبداللَّه بن سلام، سلمان و عویمر ابودرداء، و از کجی حکیم و حکم منافق بر حذر باش، میگوید: گفتم: من چگونه میتوانم کجی حکیم را بدانم؟ گفت: کلمه گمراهی را شیطان بر زبان مردی میاندازد، که او خود حامل آن نیست، و نه آن از وی توقع برده میشود، و منافق گاهی حق میگوید، علم را ازهر جایی که برایت آمد بگیر، چون حق از نوری برخوردار است، و از امور مشکل برحذر باش. حاکم میگوید: این حدیث به شرط مسلم صحیح است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت نکردهاند [۴۰۹].
و نزد ابن عساکر همچنان از عمروبن میمون روایت است که گفت: معاذبن جبل در حالی تشریف آورد، که ما در یمن حضور داشتیم، و فرمود: ای اهل یمن، اسلام بیاورید در امان میباشید، من فرستاده رسول خدا صبهسوی شما هستم. عمرو میگوید: از همان جا محبتی نسبت به او در قلبم جای گرفت، و از او تا اینکه درگذشت جدا نشدم، هنگامی که مرگش فرارسید گریستم، معاذ گفت: علم و ایمان تا روز قیامت هر دو ثابتاند... و حدیث را ذکر نموده، چنان که در الکنز (۸۷/۷) آمده است.
[۴۰۵] صحیح. حاکم (۸۴۴۰) و آن را بر اساس شرط شیخین صحیح دانسته است. [۴۰۶] وی ابودرداء است. [۴۰۷] صحیح. حاکم (۳/ ۴۱۶) ترمذی (۳۸۰۴) بخاری در تاریخ الصغیر (۱/ ۷۳) ابن حجر در الاصابة (۶/ ۱۰۹) ترمذی می گوید: حسن غریب است. ترمذی آن را در صحیح الترمذی (۶۲۳۱) صحیح دانسته است. [۴۰۸] یعنی: علم و فقه و قضاوت به عدل. [۴۰۹] صحیح. حاکم (۴/ ۴۶۶).