حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

سوال سعید بن هشام از عایشه درباره وتر پیامبر صو پاسخش

سوال سعید بن هشام از عایشه درباره وتر پیامبر صو پاسخش

امام احمد در مسندش از سعیدبن هشام روایت نموده که: وی همسرش را طلاق داد، بعد از آن به طرف مدینه رفت تا اموال غیر منقولش را که در آنجا داشت بفروشد، و آن را برای خریداری اسب و سلاح اختصاص بدهد، و بعد از آن تا مردن با روم بجنگد، وی با گروهی از قومش روبرو شد، و به وی گفتند که یک گروه شش نفری از قومش این را در زمان پیامبر خدا صاراده نمودند، پیامبر صفرمود: «آیا در من برای‌تان اقتدای نیکو نیست؟» و آنان را از آن بازداشت، آن گاه سعید ایشان را بر برگردانیدن همسرش شاهد گرفت، بعد از آن به‌سوی ما برگشت و به ما گفت، که وی نزد ابن عباس برفت و او را از وتر پرسید، گفت: آیا تو را به عالم‏ترین اهل زمین به وتر رسول خدا صآگاه نسازم؟ گفت: اری، فرمود: نزد عایشه لبرو، و باز نزدم برگرد، و مرا از پاسخی که به تو داده است خبر بده، می‏گوید: نزد حکیم بن افلج آمدم، و از او خواستم که با من نزد عایشه بیاید، گفت: من به وی نزدیک نمی‏شوم، من وی را از این باز داشتم که درباره این دو گروه [۳۳۱]چیزی بگوید، ولی او ابا ورزید و ادامه داد، [سعید می‏گوید] من وی را سوگند دادم [۳۳۲]، بنابراین با من آمد، و نزد وی داخل شدیم، گفت: حکیم است، و او را شناخت، حکیم گفت: بلی، می‏افزاید: عایشه باز پرسید: این همراهت کیست؟ گفت: سعیدبن هشام، عایشه پرسید: هشام کیست؟ پاسخ داد: ابن عامر، می‏افزاید: آن گاه برای وی دعای رحمت نمود و گفت: عامر شخص نیکویی بود، گفتم: ای ام المؤمنین، مرا از اخلاق رسول خدا صخبر بده گفت آیا قرآن نمی‏خوانی گفتم بلی می‏خوانم. گفت: اخلاق رسول خدا صقرآن بود. خواستم برخیزم، آن گاه قیام پیامبر خدا صبه یادم آمد، گفتم: ای ام المؤمنین، مرا از قیام پیامبر خدا صخبر بده؟ گفت: آیا این سوره را نمی‏خوانی: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ ١؟ گفتم: آری، فرمود: خداوند قیام لیل را در اول این سوره فرض گردانید، و رسول خدا صو یارانش یک سال قیام نمودند، حتی که قدم‏هایشان ورم نمود، و خداوند خاتمه سوره را دوازده ماه در آسمان نگه داشت، بعد از آن خداوند تخفیف را در آخر این سوره نازل فرمود، بنا بر آن، قیام شب پس از فرضیت نفل گردید. باز خواستم برخیزم، آن گاه وتر رسول خدا صبه یادم آمد، و گفتم: ای ام المؤمنین، مرا از وتر رسول خدا صخبر بده؟ گفت: ما برایش مسواک و آب وضویش را آماده می‏ساختیم، و خداوند او را وقتی که می‏خواست در شب بیدار می‏نمود، و او مسواک می‏نمود و باز وضو می‏کرد، و بعد از آن هشت رکعت نماز می‏خواند، که در آن‏ها جز در رکعت هشتم نمی‏نشست، بعد می‏نشست و پروردگارش [تبارک] و تعالی را یاد می‏نمود، و دعا می‏کرد، و باز بر می‏خاست و سلام نمی‏داد، بعد می‏ایستاد تا نهم را بخواند، باز می‏نشست و خداوند واحد را ذکر می‏نمود، و بعد از آن وی را دعا می‏کرد و باز سلام می‏داد که ما می‏شنیدیم، آن گاه بعد از سلام دادنش دو رکعت نماز دیگر را نشسته می‏خواند، و مجموع آن‏ها، ای پسرم، یازده رکعت می‏گردید، و هنگامی که رسول خدا صمسن گردید و چاق شدند، به هفت رکعت وتر نمود، و بعد از آن دو رکعت دیگر را پس از سلام دادنش نشسته خواند، و این‏ها در مجموع، ای پسرم، نه رکعت بود، و رسول خدا صوقتی نمازی را می‏خواند، دوست می‏داشت که بر آن مداومت نماید، و او را وقتی از قیام شب، خوابی، دردی یا مرضی مشغول می‏داشت، از طرف روز دوازده رکعت نماز می‏گزارد، و رسول خدا صرا بیاد ندارم که همه قرآن را در یک شب تا صبح خوانده باشد، و ماهی را کاملاً بدون رمضان روزه گرفته باشد. بعد نزد ابن عباس آمدم، و حدیث وی را برایش بیان نمودم، گفت: راست گفته، اما اگر من نزدش رفت و آمد می‏داشتم، نزدش می‏رفتم تا از خودش می‏شنیدم [۳۳۳]. [۳۳۴]مسلم این را در صحیحش به مثل آن روایت کرده است. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۴۳۵/۴) آمده است.

[۳۳۱] گروه علی و گروه معاویه. [۳۳۲] یعنی حکیم را سوگند دادم که باید همراه من برود. م. [۳۳۳] چنان می‏نماید که این حدیث بعد از واقعه جمل بوده است. [۳۳۴] مسلم (۷۴۶) احمد (۶/ ۵۳).