حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

قصه ابی بن کعب با یک جن درباره آیة الکرسی

قصه ابی بن کعب با یک جن درباره آیة الکرسی

نسائی، حاکم، طبرانی، ابونعیم و بیهقی هر دو در الدلائل، سعیدبن منصور و غیر ایشان از ابی ابن کعب سروایت نموده‏اند که: وی مکانی داشت برای خشک کردن خرما و در آن جا خرما بود، وی همیشه از آن خبر می‏گرفت وبدان رسیدگی می‏نمود، وی دریافت که خرما کم می‏شود، شبی از آن حراست به عمل آورد، ناگهان به حیوانی شبیه به بچه بالغ برخورد، می‏گوید: سلام دادم، جواب سلام را داد، گفتم: تو چیستی؟ جن هستی یا انس؟ گفت: جن، گفتم: دستت را به من بده، دستش را به من داد، ناگهان متوجه شدم که دستش مثل دست سگ است و مویش هم موی سگ، گفتم: جن همینطور آفریده شده است، گفت: جن‏ها می‏دانند که در میان‌شان کسی قوی‏تر از من نیست، گفتم: چه تو را به این عملت واداشت؟ گفت: به ما خبر رسیده که تو مردی هستی که صدقه را دوست می‏داری، بنابراین خواستیم از طعامت حصه‏ای داشته باشیم، گفتم: چه ما را از شما در امان می‏دارد؟ گفت: این آیه، آیه الکرسی که در سوره بقره است، کسی که آن را در هنگام شب بگوید تا صبح از ما در امان می‏باشد، و کسی که وقتی صبح می‏کند آن را بگوید تا هنگام شب از ما در امان نگه داشته می‏شود. هنگامی که ابی صبح نمود، نزد رسول خدا صرفت و به او مسئله را خبر داد، فرمود: «خبیث راست گفته است» [۶۵۳]. این چنین در الکنز (۲۲۲/۱) آمده است. و هیثمی (۱۱۸/۱۰) می‏گوید: طبرانی این را روایت نموده، و رجال آن ثقه‏اند.

[۶۵۳] صحیح. نسائی و ابن حبان (۸۴) طبرانی و بیهقی در الدلائل (۷/ ۱۰۹) آلبانی آن را صحیح دانسته است. هیثمی می گوید: رجال آن ثقه هستند. و حاکم (۱/ ۵۶۲).