قصه ابی بن کعب با یک جن درباره آیة الکرسی
نسائی، حاکم، طبرانی، ابونعیم و بیهقی هر دو در الدلائل، سعیدبن منصور و غیر ایشان از ابی ابن کعب سروایت نمودهاند که: وی مکانی داشت برای خشک کردن خرما و در آن جا خرما بود، وی همیشه از آن خبر میگرفت وبدان رسیدگی مینمود، وی دریافت که خرما کم میشود، شبی از آن حراست به عمل آورد، ناگهان به حیوانی شبیه به بچه بالغ برخورد، میگوید: سلام دادم، جواب سلام را داد، گفتم: تو چیستی؟ جن هستی یا انس؟ گفت: جن، گفتم: دستت را به من بده، دستش را به من داد، ناگهان متوجه شدم که دستش مثل دست سگ است و مویش هم موی سگ، گفتم: جن همینطور آفریده شده است، گفت: جنها میدانند که در میانشان کسی قویتر از من نیست، گفتم: چه تو را به این عملت واداشت؟ گفت: به ما خبر رسیده که تو مردی هستی که صدقه را دوست میداری، بنابراین خواستیم از طعامت حصهای داشته باشیم، گفتم: چه ما را از شما در امان میدارد؟ گفت: این آیه، آیه الکرسی که در سوره بقره است، کسی که آن را در هنگام شب بگوید تا صبح از ما در امان میباشد، و کسی که وقتی صبح میکند آن را بگوید تا هنگام شب از ما در امان نگه داشته میشود. هنگامی که ابی صبح نمود، نزد رسول خدا صرفت و به او مسئله را خبر داد، فرمود: «خبیث راست گفته است» [۶۵۳]. این چنین در الکنز (۲۲۲/۱) آمده است. و هیثمی (۱۱۸/۱۰) میگوید: طبرانی این را روایت نموده، و رجال آن ثقهاند.
[۶۵۳] صحیح. نسائی و ابن حبان (۸۴) طبرانی و بیهقی در الدلائل (۷/ ۱۰۹) آلبانی آن را صحیح دانسته است. هیثمی می گوید: رجال آن ثقه هستند. و حاکم (۱/ ۵۶۲).