اقوال بعضی اصحاب درباره اذان و مؤذنین
بیهقی در شعب الایمان از ابوالوقاص سروایت نموده، که گفت: سهام مؤذنین روز قیامت نزد خداوند چون سهمهای مجاهدین است، و مؤذن در میان اذان و اقامت چون غلطیده در خونش در راه خداست، میافزاید: و عبداللَّه بن مسعود سگفت: اگر مؤذن میبودم، نگرانی این را نداشتم که حج، عمره و جهاد نکردهام! میگوید: و عمربن خطاب سگفت: اگر مؤذن میبودم، امرم مکمل شده بود، و دیگر نگرانی نداشتم که برای قیام لیل نه ایستادهام و روز را روزه نمیگرفتم، از رسول خدا صشنیدم که میگفت: «بار خدایا، مؤذنین را مغفرت فرما، بار خدایا، مؤذنین را مغفرت فرما»، گفتم: ای رسول خدا، ما را گذاشتی، در حالی که ما برای پخش اذان شجاعانه شمشیر میزنیم!! گفت: «نه، اینطور نیست، ای عمر، زمانی فراخواهد رسید که مردم اذان را برای ضعیفان خود میگذارند، و آنها گوشت هاییاند که خداوند بر آتش حرامشان گردانیده است: گوشتهای مؤذنین»، میگوید: و عایشه لبرای آنان گفت: این آیه درباره [مؤذنین] است:
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ ٣٣﴾[فصلت: ۳۳].
ترجمه: «و کیست نیکوتر به اعتبار سخن از آن کس که مردم را بهسوی خدا دعوت نمود، و خود کار نیکو انجام داد و گفت: من فرمانبرداران هستم».
عایشه افزود: وی مؤذن است، وقتی بگوید:) «حى على الصلاة» (:«شتاب کنید بهسوی نماز»، «بهسوی خداوند دعوت نموده است، و وقتی نماز بگزارد، عمل صالح و نیک انجام داده است، و وقتی بگوید: «اشهد أن لا اله الا الله»، «شهادت میدهم که معبود بر حقی جز خدا نیست»، وی از مسلمانان است. این چنین در الکنز (۲۶۵/۴) آمده است. و ابوالشیخ این را از رصافی در کتاب الاذان به مثل این روایت کرده است، چنانکه در الکنز (۲۶۶/۴) آمده است.
و در نزد ابن زنجویه از ابومعشر روایت است که گفت: به من خبر رسیده که عمربن خطاب سگفت: اگر مؤذن میبودم، نگرانی نداشتم که حج نمینمودم و عمره نمیکردم، مگر حج واجب، و اگر ملائک [به زمین] پاین میآمدند، هیچ کس اذان را از آنان نمیتوانست بگیرد. این چنین در الکنز (۲۶۵/۴) آمده است. عبدالرزاق، ابن ابی شیبه، ابن سعد و بیهقی از قیس بن ابی حازم روایت نمودهاند که گفت: نزد عمر بن خطاب سآمدیم، فرمود: مؤذنهایتان چه کسانی هستند؟ پاسخ دادیم: غلامها و بردگان آزاد، گفت: این برای شما عیب بزرگی است، اگر توانایی اذان را در ضمن عهده دار بودن خلافت میداشتم حتماً اذان میدادم. این چنین در الکنز (۲۶۵/۴) آمده است. و طبرانی در الأوسط از علی سروایت نموده، که گفت: از اینکه از رسول خدا صطلب ننمودم که حسن و حسین را مؤذن بگرداند پشیمان هستم. هیثمی (۳۲۶/۱) میگوید: در این حارث آمده، و ضعیف میباشد. و طبرانی در الکبیر از ابن مسعود سروایت نموده، که گفت: دوست ندارم که مؤذنین شما کورهایتان باشند، و افزود: و نه قاریان تان. هیثمی (۲/۲) میگوید: رجال آن ثقهاند.