حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

قصه انصاری که از خانه دورش به‌سوی مسجد شتاب می‏نمود

قصه انصاری که از خانه دورش به‌سوی مسجد شتاب می‏نمود

احمد، مسلم، دارمی، ابوعوانه، ابن خزیمه و ابن حبان از ابی بن کعب سروایت نموده‏اند که گفت: مردی بود، که خانه‏اش نسبت به همه از مسجد دورتر بود، ولی نماز جماعت را از دست نمی‏داد، به وی گفته شد: چرا خری نمی‏خری که در تاریکی و شدت گرما سوار شوی، گفت: دوست ندارم که منزلم در پهلوی مسجد باشد، من می‏خواهم که پیاده آمدنم به مسجد و برگشتنم به خانه‏ام برایم نوشته شود!! آن گاه رسول خدا صفرمود: «خداوند آن را برایت جمع نموده است» [۲۱۷].

و نزد طیالسی، مسلم و ابن ماجه از وی روایت است که گفت: مردی بود از انصار، که خانه‏اش دورترین خانه در مدینه بود، و نماز را با پیامبر خدا صاز دست نمی‏داد، این حالتش مرا ناراحت کرد و به او گفتم: ای فلان، چرا خری نمی‏خری که تو را از گرما و جانوران زمین نگه دارد، گفت: به خدا سوگند، دوست ندارم که خانه‏ام به خانه محمد صمتصل باشد، این حرف وی برای من گران تمام شد، و نزد پیامبر خدا صآمده و به او خبر دادم، وی او را طلب نمود، و آن شخص مثل گفته قبلی‏اش را به رسول خدا صنیزگفت، و متذکر شد که وی در قبال آن خواهان اجر و پاداش است، آن گاه پیامبر صبه او گفت: «برای تو آنچه است که نیت پاداش آن را نموده‏ای» [۲۱۸].

این را همچنان ابوداود و حمیدی به معنای آن روایت کرده‏اند، و در روایت حمیدی آمده: «برای وی در هر قدمی که به‌سوی مسجد بر می‏دارد درجه‏ای است» [۲۱۹]. این چنین در الکنز (۲۴۴/۴) آمده است.

[۲۱۷] مسلم (۶۶۳) ابوداوود (۵۵۷). [۲۱۸] مسلم (۶۶۳) ابوداوود (۵۵۷). [۲۱۹] حمیدی در مسند خویش (۳۷۶).