خشوع ابن عمر و ابن مسعود بدر نماز
ابن سعد (۱۵۴/۴) از زیدبن عبداللَّه الشیبانی روایت نموده، که گفت: ابن عمر برا وقتی بهسوی نماز میرفت دیدم، آنقدر به نزمی راه میرفت، که اگر مورچهای با او میرفت او از آن مورچه سبقت نمیگرفت. و ابن سعد (۱۵۷/۴) از واسع به حبان روایت نموده، که گفت: ابن عمر دوست میداشت، که همه چیزش وقتی نماز میخواند، روبروی قبله باشد، حتی که انگشت بزرگش را روبروی قبله میگردانید. و ابونعیم در الحلیه (۳۰۴/۱) از طاووس روایت نموده، که گفت: نماز گزاری را به حالت ابن عمر ندیدم، که روی، کفهای دست و قدمهایش را آنقدر جدی به طرف قبله بگرداند. و نزد وی همچنان از ابوبرده روایت است که گفت: در پهلوی ابن عمر نماز خواندم، از وی هنگامی که سجده نمود شنیدم که میگفت: (اللهم اجعلک احب شیء الی، و اخشی شیء عندی)، ترجمه: «بار خدایا تو را محوبترین چیز نزدم میگردانم، و همچنان نظر به هر چیزی از تو زیادتر میترسم»، و از وی شنیدم که در سجدهاش میگفت: «رب بما انعمت علی فلن اکون ظهیرا للمجرمین»، ترجمه: «پروردگارا، با در نظر داشت نعمتی که بر من نمودهای، هرگز مددکار مجرمان نخواهم بود»، و گفت: از وقتی اسلام آوردهام، هرگاه نمازی گزاردهام، امیدوارم که کفاره باشد.
و طبرانی در الکبیر از اعمش روایت نموده، که گفت: وقتی عبداللَّه سنماز میگزارد، چون جامه انداخته شده میبود. هیثمی (۱۳۶/۲) میگوید: رجال آن ثقه دانسته شدهاند، و اعمش ابن مسعود را درک ننموده است.