حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

سخن ابوبکر صدیق سدر حالی که در بستر مرگ قرار داشت

سخن ابوبکر صدیق سدر حالی که در بستر مرگ قرار داشت

احمد در الزهد از عباده بن نسی روایت نموده، که گفت: وقتی که مرگ ابوبکر صدیق سفرارسید، به عایشه لگفت: این دو جامه‏ام را بشوی و مرا در آن‏ها کفن کن، چون پدرت یکی از این دو مرد می‏باشد: یا بهترین لباس برایش پوشانیده می‏شود یا به بدترین حالت از تنش بیرون کرده می‏شود. این چنین در المنتخب (۳۶۳/۴) آمده، و هم چنین نزد وی و ابن سعد و دغولی از عایشه لروایت است که گفت: هنگامی که مرگ ابوبکر فرارسید گفتم:

لعمرك ما يغنى الثراء عن الفتى
اذا حشرجت يوما وضاق بـهاالصدر

ترجمه: «به عمرت سوگند، وقتی که نفس شخص نزدیک به برآمدن شود، و توسط آن سینه‏اش تنگ گردد، آن وقت دارائی و مال به او نفعی نمی‏رساند».

ابوبکر سگفت: ای دخترکم اینطور مگو، ولی بگو:

﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩[ق: ۱۹].

ترجمه: «و سکرات مرگ به درستی فرا رسید، این است آنچه از آن فرار می‏کردی و کناره می‏گرفتی».

و افزود: این دو جامه‏ام را ببینید و هر دو‌شان را بشویید بعد مرا در آن‏ها کفن کنید، چون زنده به جدید از مرده نیازمندتر است و این فقط برای پوسیده شدن است. و نزد ابویعلی، ابونعیم، دغولی و بیهقی از عایشه لروایت است که گفت: هنگامی که بیماری ابوبکر شدید گردید گریه نمودم، و وقتی بیهوش شد گفتم:

من لايزال دمعه مقنعا
فانه من دمعه مدفوق

آن گاه وی به هوش آمد و گفت: ای دخترکم، این طور نیست که تو گفتی، ولی: ﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩. بعد از آن افزود: رسول خدا صدر کدام روز وفات نمود؟ گفتم: روز دوشنبه، پرسید: این چه روز است؟ گفتم: روز دوشنبه، فرمود: بنابراین من از خداوند آرزومندم که تا فرارسیدن شب وفات نمایم، و در شب سه شنبه وفات نمود. وی گفت: پیامبر خدا صدر چند [جامه] کفن شد؟ گفتم: او را در سه جامه سحولی [۷۹]کفن نمودیم، که سفید و جدید بودند، و در آن پیراهن و دستار نبود، گفت: این جامه‏ام را بشویید، چون لکه‏ای از زعفران دارد، و همراهش دو جامه جدید اضافه کنید، گفتم: این کهنه است، فرمود: زنده از مرده به جدید نیازمندتر است، و این برای پوسیده شدن است. این چنین در المنتخب (۳۶۲/۴) آمده است. و در سیاق ابن سعد (۱۹۷/۳) آمده: این به‌سوی نابود شدن و فرسوده شدن می‏رود.

[۷۹] منسوب به سحول، قریه‏ای است در یمن.