قول عمر درباره کسی که قیام لیل از جماعت فجر او را باز داشت
مالک از ابوبکر بن سلیمان بن ابی حثمه روایت نموده که: عمربن خطاب سسلیمان بن ابی حثمه را در نماز صبح نیافت، و عمر سصبحگاهان بهسوی بازار رفت - و مسکن سلیمان بین مسجد و بازار بود - عمر سازکنار شفاء مادر سلیمان بعبور نمود، و به او گفت: سلیمان را در [نماز] صبح ندیدم، به او پاسخ داد: وی شب را در نماز سپری نمود، و بعد خواب بر او غلبه نمود، عمر سگفت: اینکه در نماز صبح در جماعت حاضر شوم، برایم از اینکه شبی را قیام کنم محبوبتر است. این چنین در الترغیب (۲۳۵/۱) آمده است. و نزد عبدالرزاق از ابن ابی ملیکه روایت است که گفت: شفاء - یکی از زنان بنی عدی بن کعب - در رمضان نزد عمر سآمد، عمر گفت: چرا ابوحثمه - شوهر آن زن - را در نماز صبح حاضر ندیدم؟ پاسخ داد: ای امیرالمؤمنین، شب را در تلاش و کوشش پیگیر سپری نمود، و دیگر سست و تنبل شد که بیرون آید، بنابراین صبح را خواند و خوابید، عمر سگفت: به خدا سوگند، اگر به آن حاضر میشد، برایم از کوشش شبش محبوبتر بود. و نزد وی همچنان از شفاء بنت عبداللَّه روایت است که گفت: عمربن خطاب سدر خانهام نزدم وارد گردید، و دو مرد را نزدم خواب یافت، پرسید: حال این دو که با ما در نماز حاضر نشدند چطور است؟ گفتم: ای امیرالمؤمنین، همراه مردم نماز گزاردند - و آن در مضان بود -، بعد آنقدر نماز خواندند که صبح نمودند، و نماز صبح را گزاردند و خوابیدند، عمر سگفت: اینکه صبح را در جماعت بخوانم، برایم از اینکه شبی را تا صبح نماز بگزارم، محبوبتر است. این چنین در کنزالعمال (۲۴۳/۴) آمده است.