حیات صحابه – جلد پنجم

فهرست کتاب

علم ام المؤمنین عایشه ب

علم ام المؤمنین عایشه ب

ابن سعد (۱۸۹/۴) از ابوموسی سروایت نموده، که گفت: اصحاب رسول خدا صدر هر چیزی که شک می‏نمودند، از عایشه لمی‏پرسیدند، و نزد وی درباره آن علم می‏یافتند. و ابن سعد (۱۸۹/۴) از قبیصه بن ذؤیب روایت نموده، که گفت: عایشه لعالم‏ترین مردم بود، بزرگان صحابه رسول خدا صاز وی می‏پرسیدند، و نزد وی هم چنان از ابوسلمه روایت است که گفت: هیچ کسی را عالم‏تر به سنت‏های رسول خدا ص، فقیه‏تر در رأی و نظری که به آن ضرورت می‏شد، عالم‏تر به آیتی که درباره چه نازل شده و عالمتر به میراث از عایشه لندیدم. و ابن سعد (۱۸۹/۴) از مسروق روایت نموده، که به او گفته شد: آیا عایشه لعلم میراث را نیکو می‏دانست؟ گفت: آری، سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، من شیخ‏ها و بزرگان اصحاب رسول خدا صرا دیدم که او را از علم میراث سئوال می‏نمودند. این را طبرانی به لفظ وی روایت نموده، و اسنادش حسن است، چنانکه هیثمی (۲۴۲/۹) گفته است. ابن سعد (۱۸۹/۴) از محمدبن لبید روایت نموده، که گفت: ازواج پیامبر صاز احادیث پیامبر صبه پیمانه زیادی حفظ می‏نمودند، ولی نه چون عایشه و ام سلمه ب، و عایشه در عهد عمر و عثمان تا این که درگذشت، خدا رحمتش کناد، فتوا می‏داد، و بزرگان اصحاب رسول خدا صچون عمر و عثمان بعد از رسول خدا صنزد وی می‏فرستادند، و او را از سنن می‏پرسیدند.

و طبرانی از معاویه سروایت نموده، که گفت: سوگند به خدا هیچ خطیبی را هرگز بلیغ‏تر، فصیح‏تر و تیزفهم‏تر از عایشه ندیدم. هیثمی (۲۴۳/۹) می‏گوید: رجال آن رجال صحیح‌اند. و نزد وی هم چنان از عروه روایت است که گفت: زنی را عالم‏تر به طب، فقه، و شعر از عایشه ندیدم. اسناد آن، چنانکه هیثمی (۲۴۲/۹) ذکر نموده، حسن است. بزار - لفظ هم ازوی است - احمد، طبرانی در الأوسط و الکبیر از عروه روایت نموده‏اند که گفت: به عایشه گفتم: من در امر تو فکر می‏کنم، و تعجب می‏نمایم، تو را از فقیه‏ترین مردم می‏یابم، [و با خود] گفتم [۵۹۳]: چه بازش می‏دارد، همسر رسول خدا صو دختر ابوبکر است!! و تو را عالم به تاریخ وقایع عرب، نسب‏های آنان و اشعارشان می‏یابم، [و با خود] گفتم: چه بازش می‏دارد، پدرش علامه قریش است!! ولی تعجب می‏کنم که تو عالم به طب یافتم، این از کجا آمده است؟ آن گاه وی از دستم گرفت و گفت: ای عریه [۵۹۴]مریضی‏های رسول خدا صزیاد شد، و اطبای عرب و عجم برای او [هر قسم دوا ]می‏فرستادند، و من آن را آموختم. و در روایت احمد آمده: من او را در مریضی‌هایش معالجه نمودم، و از همانجا فرا گرفتم [۵۹۵]. هیثمی (۲۴۲/۹) می‏گوید: در این عبداللَّه بن معاویه زبیری آمده، ابوحاتم گفته: حدیثش راست است، ولی در وی ضعفی وجود دارد، و بقیه رجال احمد و طبرانی در الکبیر ثقه‏اند.

[۵۹۳] در اصل «گفت» آمده، ولی ظاهر «گفتم» است، و روایت احمد (۶۷/۶) نیز این را تأیید می‏کند، که به لفظ «می‏گویم»، آمده. [۵۹۴] تصغیر «عروه» است و او خواهرزاده‏اش می‏شد. [۵۹۵] ضعیف. احمد (۶/ ۶۷) بطور مختصر. هیثمی (۹/ ۲۴۲) می گوید: در سند آن عبدالله بن معاویة الزبیری است که ابوحاتم درباره‌ی وی می گوید: مستقیم الحدیث است و در وی ضعفی وجود دارد...