حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

شکر سیدنا محمّد پیامبر خدا ص: پیامبر صو طولانى نمودن سجده براى شکرگزارى خداوند

شکر سیدنا محمّد پیامبر خدا ص: پیامبر صو طولانى نمودن سجده براى شکرگزارى خداوند

احمد از عبدالرحمن بن عوف سروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صبیرون گردید، و به‌سوی اطاق خود رفت و [در آن] داخل گردید، و روی خود را به طرف قبله گردانیده و به سجده افتاد و سجده را طولانی نمود، حتی که گمان نمودم خداوند جان وی را در آن قبض نمود، سپس به او نزدیک شدم و (نشستم)، بعد سر خود را بلند نمود و گفت: «این کیست؟» گفتم: عبدالرحمن، گفت: «چه کار داری؟» گفتم: ای پیامبر خدا، آن چنان سجده نمودی که ترسیدم خداوند جانت را در آن قبض نموده باشد، گفت: جبریل نزدم آمد و به من بشارت داده گفت: خداوند می‏گوید: هر کس بر تو درود بگوید، بر وی رحمت فرو می‏بارم، و هر کس بر تو سلام بدهد، بر وی سلام می‏دهم، بنابراین من برای خداوند () سجده شکر نمودم» [۱۴۰۹]. هیثمی (۲۸۷/۲) می‏گوید: این را احمد روایت نموده، و رجال آن ثقه‏اند.

و طبرانی از معاذ بن جبل سروایت نموده، که گفت: نزد پیامبر خدا صرفتم ، متوجه شدم که رسول خدا صایستاده است و نماز می‏خواند، وی همانطور تا صبح می‏ایستاد، آن‏گاه آنچنان سجده نمود که گمان نمودم جانش در آن قبض شده باشد، بعد گفت: «می‏دانی این چرا؟» گفتم: خدا و رسولش داناتراند، و آن را سه یا چهار بار برایم تکرار نمود، و فرمود: «آنقدر که پروردگارم بر من فرض کرده بود نماز خواندم، و پروردگارم نزدم آمد [۱۴۱۰]و در آخر آن به من گفت: با امتت چه کنم؟ گفتم: ای پروردگارم تو داناتری، و آن را سه بار یا چهاربار برایم تکرار کرد و در آخرش به من گفت: من با امتت چه کنم؟ گفتم: تو داناتری ای پروردگارا، گفت: من تو را در امتت اندوهگین نمی‏سازم، آن گاه برای پروردگارم سجده نمودم، و پروردگارم شاکر است و شاکران را دوست می‏داد» [۱۴۱۱]. هیثمی (۲۸۸/۲) می‏گوید: این را طبرانی در الکبیر از حجاج بن عثمان سکسکی و او از معاذ روایت نموده، ولی او معاذ را درک نکرده است، و ابن حبان او را در اتباع تابعین متذکر شده، و این حدیث از طریق بقیه آمده، و او آن را به صورت عنعنه روایت کرده است.

و طبرانی از عبدالرحمن بن ابی بکر بروایت نموده، که گفت: به زیارت پیامبر خدا آمدم، دیدم که برایش وحی نازل می‏شود، هنگامی که نزول وحی تمام شد، به عایشه لگفت: «چادرم را به من بده»، بعد بیرون رفت و داخل مسجد گردید، و در آنجا جز یک گروه مردم [که به وظیفه خاص مشغول بودند] دیگر کسی وجود نداشت، آن گاه در گوشه‏ای دور از مردم نشست [و منتظر ماند] تا اینکه ذکر کننده ذکر خود را تمام نمود، بعد سوره تنزیل سجده را خواند، و سجده را طولانی نمود، حتی کسی که دو میل دور بود، و مردم از سجده وی شنیدند و مسجد از مردم پر شد، آن‏گاه عایشه سکسی را به‌سوی خانواده خود فرستاد، که نزد پیامبر خدا صبیایید، چون من از وی چیزی را دیدم که ندیده بودم، بعد سر خود را بلند نمود، و ابوبکر سبه او گفت: ای پیامبر خدا سجده را طولانی نمودی؟ گفت: «برای شکرگزاری پروردگارم سجده نمودم، به خاطر آنچه که از امتم به من داد، هفتاد هزار بدون حساب داخل جنت می‏شوند»، ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا امتت زیادتر و خوب‏تر است، بنابراین آن‏ها را زیاد بخواه، دو یا سه مرتبه اینطور گفت: آن گاه عمر سگفت: ای پیامبر خدا ، پدر و مادرم فدایت، بخشش امتت را خواستی [۱۴۱۲]. در این، چنانکه در المجمع (۲۸۹/۲) ذکر شده، موسی بن عبیده آمده، و ضعیف می‏باشد.

[۱۴۰۹] حسن. احمد (۱۹۱) بیهقی (۱۰/ ۱۹۰) ابویعلی (۸۵۸) آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۱۴۱۰] یعنی: فرستاده پروردگار. [۱۴۱۱] ضعیف. طبرانی (۲۰/ ۱۰۲) نگا: المجمع (۲/ ۲۸۸). [۱۴۱۲] ضعیف: چنانکه هیثمی می‌گوید (۲/ ۲۸۹).