شکر سیدنا محمّد پیامبر خدا ص: پیامبر صو طولانى نمودن سجده براى شکرگزارى خداوند ﻷ
احمد از عبدالرحمن بن عوف سروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صبیرون گردید، و بهسوی اطاق خود رفت و [در آن] داخل گردید، و روی خود را به طرف قبله گردانیده و به سجده افتاد و سجده را طولانی نمود، حتی که گمان نمودم خداوند ﻷجان وی را در آن قبض نمود، سپس به او نزدیک شدم و (نشستم)، بعد سر خود را بلند نمود و گفت: «این کیست؟» گفتم: عبدالرحمن، گفت: «چه کار داری؟» گفتم: ای پیامبر خدا، آن چنان سجده نمودی که ترسیدم خداوند جانت را در آن قبض نموده باشد، گفت: جبریل نزدم آمد و به من بشارت داده گفت: خداوند ﻷمیگوید: هر کس بر تو درود بگوید، بر وی رحمت فرو میبارم، و هر کس بر تو سلام بدهد، بر وی سلام میدهم، بنابراین من برای خداوند (ﻷ) سجده شکر نمودم» [۱۴۰۹]. هیثمی (۲۸۷/۲) میگوید: این را احمد روایت نموده، و رجال آن ثقهاند.
و طبرانی از معاذ بن جبل سروایت نموده، که گفت: نزد پیامبر خدا صرفتم ، متوجه شدم که رسول خدا صایستاده است و نماز میخواند، وی همانطور تا صبح میایستاد، آنگاه آنچنان سجده نمود که گمان نمودم جانش در آن قبض شده باشد، بعد گفت: «میدانی این چرا؟» گفتم: خدا و رسولش داناتراند، و آن را سه یا چهار بار برایم تکرار نمود، و فرمود: «آنقدر که پروردگارم بر من فرض کرده بود نماز خواندم، و پروردگارم نزدم آمد [۱۴۱۰]و در آخر آن به من گفت: با امتت چه کنم؟ گفتم: ای پروردگارم تو داناتری، و آن را سه بار یا چهاربار برایم تکرار کرد و در آخرش به من گفت: من با امتت چه کنم؟ گفتم: تو داناتری ای پروردگارا، گفت: من تو را در امتت اندوهگین نمیسازم، آن گاه برای پروردگارم سجده نمودم، و پروردگارم شاکر است و شاکران را دوست میداد» [۱۴۱۱]. هیثمی (۲۸۸/۲) میگوید: این را طبرانی در الکبیر از حجاج بن عثمان سکسکی و او از معاذ روایت نموده، ولی او معاذ را درک نکرده است، و ابن حبان او را در اتباع تابعین متذکر شده، و این حدیث از طریق بقیه آمده، و او آن را به صورت عنعنه روایت کرده است.
و طبرانی از عبدالرحمن بن ابی بکر بروایت نموده، که گفت: به زیارت پیامبر خدا آمدم، دیدم که برایش وحی نازل میشود، هنگامی که نزول وحی تمام شد، به عایشه لگفت: «چادرم را به من بده»، بعد بیرون رفت و داخل مسجد گردید، و در آنجا جز یک گروه مردم [که به وظیفه خاص مشغول بودند] دیگر کسی وجود نداشت، آن گاه در گوشهای دور از مردم نشست [و منتظر ماند] تا اینکه ذکر کننده ذکر خود را تمام نمود، بعد سوره تنزیل سجده را خواند، و سجده را طولانی نمود، حتی کسی که دو میل دور بود، و مردم از سجده وی شنیدند و مسجد از مردم پر شد، آنگاه عایشه سکسی را بهسوی خانواده خود فرستاد، که نزد پیامبر خدا صبیایید، چون من از وی چیزی را دیدم که ندیده بودم، بعد سر خود را بلند نمود، و ابوبکر سبه او گفت: ای پیامبر خدا سجده را طولانی نمودی؟ گفت: «برای شکرگزاری پروردگارم سجده نمودم، به خاطر آنچه که از امتم به من داد، هفتاد هزار بدون حساب داخل جنت میشوند»، ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا امتت زیادتر و خوبتر است، بنابراین آنها را زیاد بخواه، دو یا سه مرتبه اینطور گفت: آن گاه عمر سگفت: ای پیامبر خدا ، پدر و مادرم فدایت، بخشش امتت را خواستی [۱۴۱۲]. در این، چنانکه در المجمع (۲۸۹/۲) ذکر شده، موسی بن عبیده آمده، و ضعیف میباشد.
[۱۴۰۹] حسن. احمد (۱۹۱) بیهقی (۱۰/ ۱۹۰) ابویعلی (۸۵۸) آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۱۴۱۰] یعنی: فرستاده پروردگار. [۱۴۱۱] ضعیف. طبرانی (۲۰/ ۱۰۲) نگا: المجمع (۲/ ۲۸۸). [۱۴۱۲] ضعیف: چنانکه هیثمی میگوید (۲/ ۲۸۹).