قول معاذ درباره طاعون عمواس
احمد از ابوقلابه روایت نموده که: در شام طاعون واقع شد آگاه عمروبن عاص سگفت: این عذابی است که واقع شده، بنابراین از آن در درهها و وادیها متفرق شوید، این خبر به معاذ سرسید، ولی او را در این گفتهاش تصدیق ننمود، میگوید: و گفت: بلکه آن شهادت و رحمت است، و دعای نبیتان صاست، بار خدایا، سهم معاذ و اهلش را از رحمت خود بده. ابوقلابه میگوید: من شهادت رحمت را فهیمدم، ولی ندانستم که دعای نبیمان چطور است، تا اینکه به من خبر داده شد که: پیامبر خدا صشبی در حالی که نماز میخواند، ناگهان در دعای خود گفت: «پس تب یا طاعون» - سه مرتبه - [۱۳۳۷]، هنگامی که صبح نمود، انسانی از فامیلش به او گفت: ای رسول خدا، دیشب تو را شنیدم که به دعایی دعا مینمودی، گفت: «آن را شنیدی؟» پاسخ داد: بلی، فرمود: «من از پروردگارم ﻷخواستم تا امتم را توسط قحطی هلاک نسازد، و او این را از من پذیرفت و از خداوند خواستم که دشمنی را بر ایشان مسلط نگرداند، که آنها را نابود سازد و از خداوند خواستم که آنها را متفرق نگرداند، تا یکدیگر را تعذیب نمایند، و به قتل برسانند، ولی از من نپذیرفت - یا گفت: بازداشته شدم - گفتم: پس تب یا طاعون باشد»، سه مرتبه [۱۳۳۸].
[۱۳۳۷] ضعیف. احمد (۵/ ۲۴۸) سند آن منقطع است زیرا ابوقلابه معاذ را درک نکرده است. [۱۳۳۸] هیثمی (۳۱۱/۲) میگوید: این را احمد روایت نموده. و ابوقلابه معاذ را درک ننموده است.