حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

قول معاذ درباره طاعون عمواس

قول معاذ درباره طاعون عمواس

احمد از ابوقلابه روایت نموده که: در شام طاعون واقع شد آگاه عمروبن عاص سگفت: این عذابی است که واقع شده، بنابراین از آن در دره‏ها و وادی‏ها متفرق شوید، این خبر به معاذ سرسید، ولی او را در این گفته‏اش تصدیق ننمود، می‏گوید: و گفت: بلکه آن شهادت و رحمت است، و دعای نبی‏تان صاست، بار خدایا، سهم معاذ و اهلش را از رحمت خود بده. ابوقلابه می‏گوید: من شهادت رحمت را فهیمدم، ولی ندانستم که دعای نبی‏مان چطور است، تا اینکه به من خبر داده شد که: پیامبر خدا صشبی در حالی که نماز می‏خواند، ناگهان در دعای خود گفت: «پس تب یا طاعون» - سه مرتبه - [۱۳۳۷]، هنگامی که صبح نمود، انسانی از فامیلش به او گفت: ای رسول خدا، دیشب تو را شنیدم که به دعایی دعا می‏نمودی، گفت: «آن را شنیدی؟» پاسخ داد: بلی، فرمود: «من از پروردگارم خواستم تا امتم را توسط قحطی هلاک نسازد، و او این را از من پذیرفت و از خداوند خواستم که دشمنی را بر ایشان مسلط نگرداند، که آن‏ها را نابود سازد و از خداوند خواستم که آن‏ها را متفرق نگرداند، تا یکدیگر را تعذیب نمایند، و به قتل برسانند، ولی از من نپذیرفت - یا گفت: بازداشته شدم - گفتم: پس تب یا طاعون باشد»، سه مرتبه [۱۳۳۸].

[۱۳۳۷] ضعیف. احمد (۵/ ۲۴۸) سند آن منقطع است زیرا ابوقلابه معاذ را درک نکرده است. [۱۳۳۸] هیثمی (۳۱۱/۲) می‏گوید: این را احمد روایت نموده. و ابوقلابه معاذ را درک ننموده است.