پیامبر صو قبول نکردن متمیز بودن از اصحابش
طبرانی از عبداللَّه بن جبیر خزاعی سروایت نموده، که گفت: پیامبر خدا صدر جمعی از اصحاب خود پیاده راه میرفت، وی با جامهای پرده گرفته شد، هنگامی که سایه آن را دید، سر خود را بلند نمود، و دید که با جامه پرده گرفته شده است [۱۲۰۳]، پیامبر صبه او گفت: «باز ایست!!» و جامه را گرفت و گذاشتش، و فرمود: «من هم چون شما بشر هستم» [۱۲۰۴]. و بزار از ابن عباس بروایت نموده، که گفت: عباس سگفت: گفتم: نمیدانم مدت بقای پیامبر خدا صدر میان ما چقدر است، بعد گفتم: ای پیامبر خدا، اگر سایه بانی بگیری، تا برایت سایه کند بهتر میشود، گفت: «همینطور در میانشان میباشم، که عقبم را لگدمال کنند، و چادرم را بهسوی خود بکشند، تا اینکه خداوند مرا از ایشان راحت سازد [۱۲۰۵]. رجال آن، چنانکه هیثمی (۲۱/۹) میگوید، رجال صحیحاند. و این را دارمی [۱۲۰۶]از عکرمه سروایت نموده، که گفت: عباس سفرمود: من معلوم خواهم نمود که مدت زمان بقای رسول خدا صدر میان ما چقدر است، بنابراین گفت: ای رسول خدا، من میبینم، که آنها تو را اذیت مینمایند، و غبارشان هم تو را اذیت میکند، اگر تختی بگیری که از فراز آن با ایشان صحبت کنی بهتر میشود، گفت: «همینطور میباشم»... و حدیث را به مانند آن متذکر شده، و افزوده است: آن گاه دانستم که بقای پیامبر صدر میان ما اندک است [۱۲۰۷].
[۱۲۰۳] به شکل سایه بان بالای سرش گرفته شده بود. م. [۱۲۰۴] رجال آن، چنان که هیثمی (۲۱/۹) میگوید، رجال صحیحاند. [۱۲۰۵] صحیح. ابن ابی شیبه (۱۳/ ۲۵۷) بزار (۲۴۶۶) نگا: المجمع (۹/ ۲۱). [۱۲۰۶] دارمی (۱/ ۳۵، ۳۶). [۱۲۰۷] این چنین در جمع الفوائد (۱۸۰/۲) آمده، و ابن سعد (۱۹۳/۲) این را از عکرمه بن مانند آن، روایت نموده است.