ازدواج بلال و برادرش ب
ابن سعد [۱۷۶۸]از شعبی روایت نموده، که گفت: بلال سو برادرش از اهل بیتی از یمن خواستگاری نمودند، وی گفت: من بلال هستم و این برادرم است، دو بنده از حبشه هستیم، گمراه بودیم و خداوند ما را هدایت کرد، غلام بودیم و خداوند آزادمان ساخت، اگر به ما زن میدهید، ستایش خدا راست، و اگر به ما نمیدهید باز هم خدا بزرگ است. و از عمروبن میمون از پدرش روایت است که: یکی از برادران بلال خود را به عرب نسبت میداد، و ادعا مینمود که وی از آن هاست، وی زنی از عرب را خواستگاری نمود، گفتند: اگر بلال حاضر شود به تو زن میدهیم، میگوید: بلال حاضر شد و شهادت را خواند [۱۷۶۹]و گفت: من بلال بن رباح هستم، و این برادرم است، ولی او در اخلاق و دین شخص خوبی نیست، اگر خواسته باشید به او زن بدهید، و اگر خواسته باشید که بگذاریدش، بگذارید، گفتند: کسی را که تو برادرش باشی به او زن میدهیم، و به او زن دادند.
[۱۷۶۸] ۲۳۷/۳. [۱۷۶۹] یعنی تشهد حاجت را خواند و آن تشهدی است که در اول صحبت خوانده میشود و مشتمل بر حمد و شهادتین است. م.