تواضع جریربن عبداللَّه و عبداللَّه بن سلام ب
طبرانی از سلیم ابوهذیل روایت نموده، که گفت: در [نزدیک] دروازه جریر بن عبداللَّه سلباس دوز بودم [۱۲۶۷]، وی بیرون میرفت و قاطری را سوار میشد، و غلام خود را در پشت سر خود سوار مینمود [۱۲۶۸]. و طبرانی به اسناد حسن از عبداللَّه بن سلام سروایت نموده که: وی از بازار در حالی گذشت که باری از چوب بر پشتش بود، به او گفته شد: چه تو را به این وا میدارد، در حالی که خداوند از این بینیازت گردانیده است؟ گفت: خواستم کبر را دفع و سرکوب نمایم، از پیامبر خدا صشنیدم که میگفت: «کسی که در قلبش به مقدار دانهای خردل کبر باشد داخل جنت نمیشود» [۱۲۶۹]. این را اصبهانی نیز روایت نموده، مگر اینکه وی گفته است: مثقال ذرهای از کبر. این چنین در الترغیب (۳۴۵/۴) آمده است.
[۱۲۶۷] رفوگری مینمود، رفوگر کارش دوختن پارگی و سوراخ جامه یا پارچه به طوری است، که رد آن به آسانی معلوم نشود. م. [۱۲۶۸] هیثمی (۳۷۳/۹) میگوید: سلمه و محمد بن منصور کلبی را نشناختم، و بقیه رجال وی ثقهاند. [۱۲۶۹] صحیح. طبرانی در «الکبیر» (۱۰/ ۹۲) آلبانی آن را در صحیح الجامع (۷۶۷۴) صحیح دانسته است. البته اصل آن از مسلم (۹۱) و ابی داوود (۴۰۹۱) و ترمذی (۱۹۹۸) و (۱۹۹۹) و ابن ماجه (۴۱۷۳) و احمد (۱/ ۳۹۹، ۴۵۱) است.