حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

ازدواج پیامبر صبا ام سلمه بنت ابى امیه ل

ازدواج پیامبر صبا ام سلمه بنت ابى امیه ل

نسائی به سند صحیح از ام سلمه روایت نموده، که گفت: هنگامی که عده ام سلمه سپری گردید، ابوبکر سوی را خواستگاری نمود، ولی وی با او ازدواج ننمود، بعد پیامبر ص(کسی) را فرستاد که وی را برایش خواستگاری نماید، ام سلمه گفت: رسول خدا صرا خبر بده، که من زن غیرتمند [۱۶۷۷]هستم، و زنی هستم که اطفال زیادی دارم، و هیچ کس از اولیایم حاضر نیست.

رسول خدا صفرمود: «به او بگو: قولت که: غیرتمند هستی، خداوند را دعا خواهم نمود، و غیرت و رشک از میان خواهد رفت، و قولت که: من زنی هستم که اطفال زیادی دارم، اطفالت از طرف تو کفایت می‏شوند [۱۶۷۸]، و قولت که: هیچ کس از اولیایم حاضر نیست، هیچ یک از اولیایت حاضر یا غایب چنان نیست که این را بد برد»، آن گاه به پسرش عمر سگفت: برخیز و برای رسول خدا صنکاح کن و او برای پیامبر صنکاح نمود [۱۶۷۹]. [۱۶۸۰]. این چنین در الإصابه (۴۵۹/۴) و جمع الفوائد (۲۱۴/۱) آمده است.

و نزد ابن عساکر از ام سلمه روایت است: هنگامی که وی به مدینه آمد، به آن‏ها خبر داد که وی دختر ابی امیه بن مغیره است، ولی تکذیبش نمودند، تا این که عده‏ای از آنان راهی حج شدند، و گفتند: برای خانواده‏ات بنویس [۱۶۸۱]، وی [برای خانواده‏اش] توسط آن‏ها نوشت، و به مدینه در حالی برگشتند که آن را تصدیق می‏نمودند، بنابر آن عزت و احترامش نزد آن‏ها افزون گردید. می‏افزاید: هنگامی که زینب را به دنیا آوردم [۱۶۸۲]پیامبر صآمد و مرا خواستگاری نمود، گفتم: مثل من نکاح می‏شود؟ [۱۶۸۳]در من دیگر فرزند نیست [۱۶۸۴]، و من غیور و عیال دار هستم، فرمود: «من از تو بزرگترم، غیرت را خداوند می‏برد، و عیال، دیگر به دوش خدا و رسول وی‏اند»، آن گاه رسول خدا صبا وی ازدواج نمود، و نزدش می‏آمد و می‏گفت: (أین زناب)، «زینب کجاست»، بعد عمار آمد و او را با خود برد و گفت: این رسول خدا صرا [از حاجتش] باز می‏دارد - ام سلمه وی را شیر می‏داد - ، بعد رسول خدا صآمد و گفت: «زینب کجاست؟» قریبه [۱۶۸۵]بنت ابی امیه - که در همان موقع نزد خواهرش بود - گفت: او را ابن یاسر گرفت، پیامبر صفرمود: «من امشب نزدتان می‏آیم»، بنابراین سفره خود را گذاشتم، و دانه هایی ازجو را که در کوزه‏ام بود بیرون کردم، و روغنی را در آن آمیخته و برایش غذایی ساختم، بعد شب را سپری نمود و صبح کرد، هنگامی که صبح نمود گفت: «تو نزد خانواده خود از کرامتی برخوردار هستی، اگر خواسته باشی هفت شب نزدت می‏مانم، و اگر نزدت هفت شب نمایم، نزد زنانم نیز هفت شب می‏نمایم» [۱۶۸۶].

[۱۶۷۷] هدف از غیرتمند بودن، زود به خشم و رشک آمدن و داشتن احساسات قوی که باعث بروز عکس العمل آنی و فوری گردد می‏باشد. م. [۱۶۷۸] یعنی: دیگر مسئولیت آن‏ها به دوش تو نمی‏باشد، و از طرف تو من مسئولیت آن‏ها را به صفت جزء فامیل خود به عهده می‏گیرم، و نفقه و مصرف‌شان را به دوش می‏گیرم. م. [۱۶۷۹] یعنی: مادرش را به عقد نکاح رسول خدا صدرآورد. م. [۱۶۸۰] صحیح. احمد (۶/ ۳۱۳، ۳۱۷) نسائی (۶/ ۸۱ – ۸۲). [۱۶۸۱] در الإصابه و ابن سعد آمده: آیا برای فامیلت نامه می‏نویسی، و این درست‏تر می‏نماید. [۱۶۸۲] البته بعد از درگذشت ام سلمه. [۱۶۸۳] در الإصابه و ابن سعد آمده: من من نکاح نمی‏شود، واین درست‏تر می‏نماید. [۱۶۸۴] یعنی به سنی رسیده‏ام که دیگر نمی‏زایم. [۱۶۸۵] قریبه خواهر ام سلمه است. [۱۶۸۶] این چنین در الکنز (۱۱۷/۷) آمده است. و نسائی این را به سند صحیح از ام سلمه به مانند آن، چنان که در الإصابه (۴۵۹/۴) آمده، روایت کرده است. و ابن سعد (۹۳/۸) از ام سلمه مانند این را روایت نموده است.