حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

ابوبکر سو سوق دادن ارتش اسامه

ابوبکر سو سوق دادن ارتش اسامه

و گفته ابوبکر سگذشت: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اینکه از آسمان بیفتم، برایم محبوب‏تر و بهتر از این است، که آنچه را ترک نمایم که رسول خدا صبه خاطر آن جنگیده است، مگر اینکه من هم به خاطر آن بجنگم، پس با عرب‏ها جنگید تا اینکه به اسلام برگشتند. این را عدنی از عمر سروایت نموده است.

و نزد شیخین [بخاری و مسلم] و احمد از ابوهریره روایت است... حدیث را متذکر شده، و در آن آمده است: ابوبکر سگفت: به خدا سوگند، با کسی که در میان نماز و زکات جدایی افکند و فرق قایل شود خواهم جنگید، چون زکات حق مال است، به خدا سوگند، اگر آنها ریسمانی را که برای رسول خدا صادا می‏نمودند، به من ندهند و از من بازدارند، بخاطر همان ریسمان با آنان خواهم جنگید. و این قول ابوبکر سگذشت: سوگند به ذاتی که خدایی غیر از وی نیست، اگر سگ‏ها پاهای ازواج رسول خدا صرا بکشند، در آن صورت هم ارتشی را که رسول خدا صسوق داده است، بر نمی‏گردانم، و نه هم بیرقی راباز می‏کنم که رسول خدا صآن را بسته است، و اسامه را اعزام کرد. این را بیهقی از ابوهریره روایت نموده است. و نزد سیف از عروه روایت است که ابوبکر سگفت: سوگند به ذاتی که جان ابوبکر در دست اوست، اگر گمان کنم که درندگان مرا می‏ربایند به آن هم لشکر اسامه را چنان که رسول خدا صبه آن امر نموده اعزام می‏کنم، و اگر در قریه‏ها غیر از من کسی باقی نماند، باز هم آن را حرکت می‏دهم.

و نزد ابن عساکر از عروه روایت است، که ابوبکر سگفت: آیا من ارتشی را که رسول خدا صحرکت داده است، نگه دارم؟! در این صورت به کار بزرگی جرأت نموده‏ام!! سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اینکه تمام عرب‏ها بر من حمله آورند، برایم محبوب‏تر است از این که ارتشی را نگه دارم که رسول خدا صآن را حرکت داده است!! ای اسامه با ارتشت به همان طرفی که به آن مأمور شده‏ای حرکت کن، و بعد از آن به همان جایی که رسول خدا صبه تو در ناحیه فلسطین و بر اهل مؤته دستور داده است بجنگ، چون خداوند آنچه را می‏گذاری کفایت خواهد نمود. و نزد سیف از حسن روایت است که ابوبکر ریش عمر را گرفته، گفت: مادرت تو را از دست بدهد، و گمت کند، ای ابن خطاب! کسی را غیر از امیر رسول خدا صتعیین کنم؟! و این روایت‏ها به شکل طولانی گذشته‏اند.