ایراد گرفتن پیامبر صبر اسامه و بعضى اصحابش به خاطر کشتن کسى که کلمه شهادت را بر زبان آورد
احمد از اسامه بن زید بروایت نموده، که گفت: رسول خدا صما را بهسوی حُرقه [۳۸۲]جهینه فرستاد. میگوید: صبحگاهان بر آنان هجوم آوردیم، و از جمله آنان مردی بود که چون حمله مینمودند از شدیدترین ایشان بر ما بود، ووقتی روی میگردانیدند حامی و پشتیبان ایشان بود. میگوید: پس من و مردی از انصار وی را فرا گرفتیم، هنگامی که وی را فراگرفتیم و به دست آوردیم، گفت: «لا إله إلا الله»، آن گاه انصاری از وی دست برداشت ولی من او را کشتم. و این مسئله به رسول خدا صرسید، فرمود: «ای اسامه آیا وی را بعد از اینکه «لا إله إلا الله» گفت به قتل رسانیدی؟! میگوید: گفتم: ای رسول خدا، فقط از کشته شدن پناه میگرفت، میافزاید:وی آن را بر من به حدی تکرار نمود، که آرزو میکردم کاش جز در آن روز اسلام نیاورده بودم [۳۸۳]. این را بخاری و مسلم نیز روایت کردهاند. و نزد ابن اسحاق آمده: هنگامی که نزد رسول خدا صآمدیم به او خبر دادیم، گفت: «ای اسامه، در مقابل «لا إله إلا الله» چه کسی تو را کفایت میکند [۳۸۴]؟ گفتم: ای رسول خدا، آن را برای حفاظت از قتل گفت. فرمود: «ای اسامه در مقابل لا إله إلا اللهچه کسی را داری؟» سوگند به ذاتی که او را به حق مبعوث نموده، آن قدر آن را بر من تکرار نمود، که تمنی نمودم، سابقهای در اسلام نمیداشتم و در همان روز اسلام میآوردم و او را به قتل نمیرسانیدم، آن گاه گفتم: با خداوند عهد میبندم، که هیچ مردی را که لا إله إلا اللهمیگوید ابداً به قتل نرسانم، فرمود: «بعد از من ای اسامه»، گفتم: بعد از تو [۳۸۵].
ابن عساکر این را از اسامه بن زید بروایت نموده، که گفت: مرداس بن نهیک را من و مردی از انصار دریافتیم، هنگامی که شمشیر را بر وی کشیدیم گفت: «أشهد أن لا إله إلا الله»، و تا اینکه به قتل نرسانیدیمش رهایش ننمودیم. هنگامی که آمدیم... و مانند حدیث ابن اسحاق را متذکر شده. این را همچنان ابوداود، نسائی، طحاوی، ابوعوانه، ابن حبان، حاکم و غیر ایشان روایت نمودهاند، و در حدیث ایشان آمده: پیامبر صفرمود: «لا إله إلا اللهگفت و تو او را به قتل رساندی؟!» گفتم: ای رسول خدا، آن را فقط به خاطر خوف از سلاح گفت، فرمود: «آیا قلبش را پاره نمودی تا بدانی که به خاطر آن گفته یا خیر؟ در مقابل لا اله الااللهروز قیامت چه کسی را داری؟!» و آنقدر آن را بر من تکرار نمود، که آرزو کردم در آن روز اسلام میآوردم [۳۸۶]- [۳۸۷].
[۳۸۲] قبیلهای است از جهینه. [۳۸۳] بخاری (۴۲۶۹) مسلم (۹۶). [۳۸۴] یعنی: کی تو را کفالت میکند که به سبب آن تعذیب نشوی. [۳۸۵] این چنین در البدایه (۲۲۲/۴) آمده است. [۳۸۶] این چنین در کنزالعمال (۷۸/۱) آمده است. و بیهقی هم (۱۹۲/۸) این را روایت کرده است. [۳۸۷] صحیح. ابوداوود (۲۶۴۳) ابن حبان (۴۷۵۱) آلبانی آن را صحیح دانسته است.