حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

قصه پیامبر صبا دحیه و اسامه درباره لباس

قصه پیامبر صبا دحیه و اسامه درباره لباس

ابن منده و ابن عساکر از دحیه بن خلیفه کلبی سروایت نموده‏اند که: رسول خداصوی را نزد هرقل فرستاد، هنگامی که برگشت پیامبر خدا صبرایش پارچه قبطیی [۱۹۳۰]داد و گفت: «نصف آن را پیراهن بساز و نصف دیگرش را برای همسرت بده تا چادر بسازد»، هنگامی که برگشت، طلبش نموده گفت: «امرش کن تا زیر آن چیزی بگرداند که بدنش معلوم نشود» [۱۹۳۱]. این چنین در الکنز (۶۱/۸) آمده است. ابن ابی شیبه، ابن سعد، احمد، رویانی، باوردی، طبرانی، بیهقی و سعیدبن منصور از اسامه بن زید بروایت نموده‏اند که گفت: رسول خدا صپارچه قبطی ستبری، از جنس آن پارچه که برای دحیه کلبی هدیه نموده بود، به من نیز داد، و من آن را برای همسرم دادم، رسول خدا صپرسید: «چرا پارچه قبطی را نمی‏پوشید؟! گفتم: ای رسول خدا، آن را به همسرم پوشانیدم، فرمود: «امرش کن، تا زیر آن زیر پوشی بر تن کند، چون من می‏ترسم که استخوان‌هایش معلوم شود» [۱۹۳۲]. این چنین در الکنز (۶۲/۸) آمده است.

[۱۹۳۰] لباس مصری است که سفید و نازک می‏باشد. [۱۹۳۱] حاکم (۴/ ۱۸۷) ابوداوود (۴۱۱۶) حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی گفته است در آن انقطاع وجود دارد. آلبانی آن را در «ضعیف ابی داوود» و «الثمر المستطاب» ضعیف دانسته اما احادیث بعدی شاهد آن است. [۱۹۳۲] حسن. ضیاء المقدسی در (الاحادیث المختاره) (۱/ ۴۴۱) و احمد (۲۱۶۸۳) بیهقی (۲/ ۲۳۴) آلبانی آن را در حجاب المرأة (ص ۶۰) حسن دانسته است.