منع نمودن پیامبر صاز دشنام دادن اصحابش
بزار از انس سروایت نموده، که گفت: مالک بن ذُخْشُن سنزد پیامبر صیاد گردید، و آنان به وی ناسزا گفتند - به وی رأس منافقین گفته میشد [۳۲۲]-. پیامبر صفرمود: «اصحابم را بگذارید، اصحابم را دشنام ندهید» [۳۲۳]. هیثمی (۲۱/۱۰) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند. و نزد طبرانی از ابن عباس سروایت است که گفت: رسول خدا صفرمود: «کسی که اصحابم را دشنام بدهد، خداوند، ملائکه و مردم همه وی را لعنت میکنند» [۳۲۴]، هیثمی (۲۱/۱۰) میگوید: در این روایت عبداللَّه بن خراش آمده و ضعیف است.
و نزد طبرانی از عایشه لروایت است که گفت: رسول خدا صفرمود: «اصحابم را دشنام ندهید، خداوند کسی را که اصحابم را دشنام دهد لعنت نماید» [۳۲۵]. هیثمی (۲۱/۱۰) میگوید: رجال آن رجال صحیحاند، غیر علی بن سهل که ثقه میباشد.
و طبرانی از سعیدبن زیدبن عمروبن نفیل سروایت نموده، که پیامبر صگفت: «مرا به دشنام دادن اصحابم امر میکنید؟! بلکه خداوند بر آنان رحمت نازل فرموده، و برایشان بخشیده است» [۳۲۶].
[۳۲۲] این چنین در اصل و هیثمی آمده است. [۳۲۳] صحیح. بزار (۲۷۷۹). [۳۲۴] سند آن ضعیف است. آلبانی آن را در صحیح الجامع (۶۲۸۵) حسن دانسته است. همچنین طبرانی در الکبیر (۱۰/ ۱۴۲). [۳۲۵] حسن. طبرانی در الاوسط (۴۷۷۱). [۳۲۶] هیثمی (۲۱/۱۰) میگوید: طبرانی در الأوسط این را روایت نموده، و رجال آن رجال صحیحاند.