ابن زبیر و نوشیدن خون پیامبر ص
ابویعلی و بیهقی در الدلائل از عامربن عبداللَّه بن زبیر بروایت نموده، که پدرش برای وی بیان نمود، که اونزد پیامبر صدر حالی آمد که حجامت مینمود، و هنگامی که فارغ شد گفت: «ای عبداللَّه، این خون را گرفته و به جایی ببر و بریز که کسی تو را نبیند»، وی هنگامی که از پیامبر صجدا شد، آن خون را نوشید. و وقتی که باز گشت، پیامبر صگفت: «ای عبداللَّه خون را چه کردی؟» گفت: آن را در مخفیترین مکانی قرار دادم، که دانستم از مردم پوشیده میماند. فرمود: «شاید تو آن را نوشیده باشی؟» گفت: آری، پیامبر صگفت: «چرا خون را نوشیدی؟ شری از تو به مردم و شری از مردم به تو میرسد!!» ابوموسی میگوید: ابوعاصم گفت: و آنها بر این عقیده بودند، که قوت و توانایی که در وی است از همان خون است [۸۳]- [۸۴].
و نزد ابونعیم [۸۵]ازکیسان مولای عبداللَّه بن زبیر بروایت است (که گفت: سلمان س نزد پیامبر خدا صوارد شد، و دید که به دست عبداللَّه بن زبیر طشتی است، و آنچه را در آن است مینوشد، بعد از آن عبداللَّه نزد رسول خدا صوارد شد، و پیامبر صبه او گفت: «فارغ شدی؟» گفت: آری. سلمان سپرسید: ای رسول خدا آن چه بود؟ فرمود: «کاسه خون حجامتم را به وی دادم تا آنچه را در آن است بریزد». سلمان گفت: سوگند به ذاتی که تو را به حق مبعوث نموده است، وی آن را نوشید، پیامبر صگفت: «آن را نوشیدی؟» گفت: آری، پرسید: «چرا؟» پاسخ داد: دوست داشتم که خون پیامبر خدا در شکمم باشد، آن گاه پیامبر صدست خود را بر سر ابن زبیر زد و گفت: «شری از مردم به تو و شری از تو به مردم میرسد، آتش تو را جز در همان سوگند الهی [۸۶]مس نمیکند» [۸۷]- [۸۸].
[۸۳] این چنین در الإصابه (۲۱۰/۲) آمده است. و این را حاکم (۵۵۴/۳) و طبرانی به مانند آن روایت نمودهاند. هیثمی (۳۷۰/۸) میگوید: این را طبرانی و بزار به اختصار روایت نمودهاند، و رجال بزار رجال صحیحاند، غیر هنید بن قاسم و او ثقه میباشد. و این را همچنان ابن عساکر به مانند آن، چنان که در الکنز (۵۷/۷) آمده، با ذکر قول ابوعاصم روایت نموده است. و در روایتی آمده که: ابوسلمه گفت: و بر این باورند که قوت و توانایی که در ابن زبیر ببود، از قوت خون پیامبر خدا صبود. [۸۴] حسن. ابونعیم در الحلیة (۱/ ۳۲۹ – ۳۳۰) در سند آن جنید بن القاسم است که جز ابن حبان کسی وی را ثقه ندانسته است. نگا: المجمع (۸/ ۲۷۰). [۸۵] الحلیه (۳۳۰/۱). [۸۶] پیامبر صبه این آیت اشاره میکند: [وان منکم الا واردها]. [۸۷] و ابن عساکر این را از سلمان به مانند آن مختصراً روایت نموده، و رجال آن ثقهاند. این چنین در الکنز (۵۶/۷) آمده است. [۸۸] ضعیف. ابونعیم در حلیة (۱/ ۳۳۰) در سند آن سعد ابوعاصم مولای سلیمان بن علی است که جز ابن حبان کسی وی را ثقه ندانسته است. ابن ابی حاتم وی را لین دانسته است. نگا: لسان المیزان (۳/ ۱۵) برای کیسان مولای عبدالله نیز ترجمه و معرفی نیافتم.