فضیلت قریش
احمد از محمدبن ابراهیم تیمی روایت نموده که: قتاده بن نعمان ظفری سبه قریش ناسزا گفت، گویی که وی آنان را دشنام داد، آن گاه رسول خدا صفرمود: «ای قتاده، قریش را دشنام مده، چون تو ممکن است مردانی از آنان را ببینی که عملت در مقابل اعمال ایشان و فعلت در برابر فعل ایشان حقیر و ناچیز شمرده شود، و وقتی آنان را ببینی به آنان غبطه ورزی، اگر قریش نخوت و سرکشی نمینمود، ایشان را به آنچه نزد خداوند برایشان است خبر میدادم» [۳۳۸]- [۳۳۹].
طبرانی از علی سروایت نموده که: پیامبر صطوری که میدانم گفت: «قریش را عزت و اکرام نمائید و خود را از آنان برتر ندانید. اگر قریش نخوت و سرکشی نمینمود حتماً وی را از آنچه نزد خداوند ﻷبرایش است خبر میدادم» [۳۴۰]- [۳۴۱]. و نزد احمد از عایشه لروایت است که پیامبر صنزد وی آمد و گفت: «اگر قریش نخوت و سرکشی نمینمود، وی را به آنچه نزد خداوند برایش است خبر میدادم» [۳۴۲]- [۳۴۳]. و طبرانی از ابوهریره سروایت نموده، که گفت: رسول خدا صفرمود: «امانت را در قریش طلب کنید - یا گفت: جستجو نمایید - ، چون امین قریش بر امین غیر قریش فضیلت دارد، و قوی قریش از قوی غیر ایشان دو فضیلت دارد» [۳۴۴]- [۳۴۵].
بزار از رفاعه بن رافع سروایت نموده که: رسول خدا صبه عمر سفرمود: «قومت را برایم جمع کن»، آن گاه عمر آنان را یک خانه رسول خدا صجمع نمود، و نزد پیامبر صوارد شد و گفت: ای رسول خدا، آنان را نزدت داخل نمایم، یا به سویشان بیرون میشوی؟ فرمود: «بلکه به سویشان بیرون میشوم». میافزاید: بعد نزد آنان آمد و گفت: «آیا در میان شما کسی از غیرتان هست؟» گفتند: بلی، در میان ما هم پیمانان مان هستند، و در میان ما خواهرزادههای مان حضور دارند [۳۴۶]و غلامهای مان همراه ما هستند. فرمود: «هم پیمانان مان از مایند، خواهرزادههای مان از مایند،غلامهای مان از مااند و شما آیا نمیشنوید؟ دوستان خدا فقط متقیاناند، اگر از آنان باشید، دوستان خدایید، در غیر آن بیندیشید، نشود که مردم در روز قیامت اعمال بیاورند و شما گناهان را بیاورید که در آن صورت از شما اعراض نماییم و روی گردانیم»، بعد از آن دستهای خود را بلند نمود و گفت: «ای مردم، قریش اهل امانتاند، کسی که در طلب عیب و لغزشهای آنان باشد خداوند وی را بر بینیاش سرنگون میسازد»، این را سه مرتبه گفت [۳۴۷]- [۳۴۸].
[۳۳۸] هیثمی (۲۳/۱۰) میگوید: این را احمد مرسل و مسند روایت نموده، و لفظ مسند را بر مرسل محول گردانیده است، و همچنان بزار، و طبرانی آن را مسند روایت کردهاند، و رجال بزار در مسند رجال صحیحاند، غیر جعفربن عبداللَّه بن اسلم در مسند احمد که ثقه است، و درباره بعض رجال طبرانی اختلاف است. [۳۳۹] صحیح. احمد (۶/ ۳۸۴). [۳۴۰] هیثمی (۲۵/۱۰) میگوید: در این ابومعشر آمده، و حدیثش حسن است. [۳۴۱] صحیح. طبرانی. نگا: صحیح الجامع (۴۳۸۲، ۴۳۸۴) و المجمع (۱۰/ ۲۵). [۳۴۲] و رجال آن، چنانکه هیثمی (۲۵/۱۰) میگوید، رجال صحیحاند. [۳۴۳] صحیح. احمد (۶/ ۱۵۸). [۳۴۴] هیثمی (۲۶/۱۰) میگوید: این را طبرانی در الأوسط و ابویعلی روایت نمودهاند، و اسناد آن حسن است. [۳۴۵] ضعیف. طبرانی در الاوسط (۲۶۹۲) ابویعلی (۶۴۶۹) در سند آن علی بن زید بن جدعان و مومل بن اسماعیل هستند که هردو ضعیفاند. [۳۴۶] در اصل و هیثمی «برادرزادههای مان» آمده، ولی صواب همانست که ما ذکر نمودیم، آنهم البته با استناد به این قول پیامبر ص: «اين اخت القوم منهم»، «خواهرزاده قوم از آنان است». [۳۴۷] هیثمی (۲۶/۱۰) میگوید: این را بزار روایت نموده و لفظ از وی است، و احمد این را به اختصار روایت کرده، و گفته است: «خداوند وی را بر رویش در آتش اندازد»، و طبرانی آن را به مثل بزار روایت نموده، و رجال احمد و بزار و اسناد طبرانی ثقهاند. [۳۴۸] صحیح. احمد (۴/ ۳۴۰) بزار (۲۷۸۰).