حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

صبر اهل قبا و انصار بر تب

صبر اهل قبا و انصار بر تب

احمد از جابر سروایت نموده، که گفت: تب برای ورود نزد پیامبر صاجازه خواست، رسول خدا صگفت: «این کیست؟» پاسخ داد: ام ملد [۱۳۱۹]، پیامبر صآن را به‌سوی اهل قبا امر نمود، و آنان از وی چیزی را دیدند که خدا می‏داند، بعد نزد پیامبر صآمدند و از آن به وی شکایت بردند، گفت: «چه می‏خواهید؟ اگر خواسته باشید، خداوند را دعا می‏کنم، و آن را از شما دور می‏کند،و اگر خواسته باشید برای‌تان پاک کننده باشد»، گفتند: آیا این کار را می‏کند؟ [۱۳۲۰]گفت: «بلی»، گفتند: پس بگذارش [۱۳۲۱]. در الترغیب (۲۶۰/۵) می‏گوید: این را احمد - که راویان وی صحیح‏اند - و ابویعلی و ابن حبان در صحیحش روایت نموده‏اند.

و نزد طبرانی از سلمان سروایت است که گفت: تب برای داخل شدن نزد پیامبر خدا صاجازه خواست، پیامبر صبه من گفت: «تو کیستی؟» گفت: من تب هستم، گوشت را می‏ریزانم و خون را می‏مکم، فرمود: «به‌سوی اهل قبا برو»، و تب نزد آنان رفت، بعد اهل قبا نزد پیامبر خدا صآمدند، و در حالی که روهایشان زرد شده بود، از تب به رسول خدا صشکایت بردند، گفت: «چه می‏خواهید؟ اگر خواسته باشید، خداوند را دعا می‏کنم، که آن را از شما دفع کند، و اگر خواسته باشید بگذاریدش تا بقیه گناهان‌تان را ساقط نماید»، گفتند: آری، ای پیامبر خدا، بگذارش [۱۳۲۲]. هیثمی (۳۰۶/۲) می‏گوید: در این هشام بن لاحق آمده، و نسائی وی را ثقه دانسته و احمد و ابن حبان ضعیفش دانسته‏اند. و بیهقی مانند این را از سلمان، چنانکه در البدایه (۱۶۰/۶) آمده، روایت نموده است.

و بیهقی از ابوهریره سروایت نموده، که گفت: تب نزد رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا، مرا به‌سوی محبوب‏ترین قومت - یا محبوب‏ترین اصحابت - ابوقره شک نموده - بفرست، فرمود: «به‌سوی انصار برو» آن گاه به‌سوی آن‏ها رفت و همه‌شان را خوابانید، آنان نزد پیامبر خدا صآمدند و گفتند: ای رسول خدا تب دامنگیر ما شده است، خداوند را دعا کن تا برای ما شفا عنایت فرماید، بنابراین برای‌شان دعا نمود، و تب از ایشان دور گردید،می‏گوید: آن گاه زنی به دنبال وی آمد و گفت: ای پیامبر خدا، برای خداوند به من نیز دعا کن، چون من هم از انصار هستم، چنانکه به خداوند برای آن‏ها دعا نمودی برای من هم دعا کن، گفت: «کدام این دو را دوست داری: این که برایت دعا کنم و آن از تو دور گردد، یا اینکه صبر کنی و جنت برایت واجب گردد؟» گفت: نه، به خدا سوگند، ای پیامبر خدا، بلکه صبر می‏کنم - سه مرتبه - به خدا سوگند برای جنت وی عوضی نمی‏گردانم [۱۳۲۳]! [۱۳۲۴]این چنین در البدایه (۱۶۰/۶) آمده، و بخاری در الأدب (ص۷۳) از ابوهریره سبه معنای آن روایت کرده است.

[۱۳۱۹] ام ملدم کنیه تب است. [۱۳۲۰] یعنی: آیا برای ما پاک کننده می‏باشد؟ م. [۱۳۲۱] صحیح. حاکم (۱/ ۳۴۶) بیهقی در دلائل النبوة (۶/ ۱۵۶) صحیح الجامع (۱۹۳۵) صحیح الترغیب (۳۴۴۲). [۱۳۲۲] صحیح. آلبانی آن را صحیح دانسته است. طبرانی در الکبیر (۶/ ۲۴۶) آلبانی آن را در صحیح الترغیب (۳۴۱۳)، صحیح دانسته است. [۱۳۲۳] در نص «ولا اجعل والله لجنته خطرا» آمده، و این جمله جز در موردی که دارای ارزش و وزن باشد، رد مناسبت دیگری گفته نمی‏شود. [۱۳۲۴] صحیح. بخاری در ادب المفرد (۵۰۲) آلبانی آن را در الصحیحة (۳۸۷) صحیح دانسته است.