صبر اهل قبا و انصار بر تب
احمد از جابر سروایت نموده، که گفت: تب برای ورود نزد پیامبر صاجازه خواست، رسول خدا صگفت: «این کیست؟» پاسخ داد: ام ملد [۱۳۱۹]، پیامبر صآن را بهسوی اهل قبا امر نمود، و آنان از وی چیزی را دیدند که خدا میداند، بعد نزد پیامبر صآمدند و از آن به وی شکایت بردند، گفت: «چه میخواهید؟ اگر خواسته باشید، خداوند را دعا میکنم، و آن را از شما دور میکند،و اگر خواسته باشید برایتان پاک کننده باشد»، گفتند: آیا این کار را میکند؟ [۱۳۲۰]گفت: «بلی»، گفتند: پس بگذارش [۱۳۲۱]. در الترغیب (۲۶۰/۵) میگوید: این را احمد - که راویان وی صحیحاند - و ابویعلی و ابن حبان در صحیحش روایت نمودهاند.
و نزد طبرانی از سلمان سروایت است که گفت: تب برای داخل شدن نزد پیامبر خدا صاجازه خواست، پیامبر صبه من گفت: «تو کیستی؟» گفت: من تب هستم، گوشت را میریزانم و خون را میمکم، فرمود: «بهسوی اهل قبا برو»، و تب نزد آنان رفت، بعد اهل قبا نزد پیامبر خدا صآمدند، و در حالی که روهایشان زرد شده بود، از تب به رسول خدا صشکایت بردند، گفت: «چه میخواهید؟ اگر خواسته باشید، خداوند را دعا میکنم، که آن را از شما دفع کند، و اگر خواسته باشید بگذاریدش تا بقیه گناهانتان را ساقط نماید»، گفتند: آری، ای پیامبر خدا، بگذارش [۱۳۲۲]. هیثمی (۳۰۶/۲) میگوید: در این هشام بن لاحق آمده، و نسائی وی را ثقه دانسته و احمد و ابن حبان ضعیفش دانستهاند. و بیهقی مانند این را از سلمان، چنانکه در البدایه (۱۶۰/۶) آمده، روایت نموده است.
و بیهقی از ابوهریره سروایت نموده، که گفت: تب نزد رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا، مرا بهسوی محبوبترین قومت - یا محبوبترین اصحابت - ابوقره شک نموده - بفرست، فرمود: «بهسوی انصار برو» آن گاه بهسوی آنها رفت و همهشان را خوابانید، آنان نزد پیامبر خدا صآمدند و گفتند: ای رسول خدا تب دامنگیر ما شده است، خداوند را دعا کن تا برای ما شفا عنایت فرماید، بنابراین برایشان دعا نمود، و تب از ایشان دور گردید،میگوید: آن گاه زنی به دنبال وی آمد و گفت: ای پیامبر خدا، برای خداوند به من نیز دعا کن، چون من هم از انصار هستم، چنانکه به خداوند برای آنها دعا نمودی برای من هم دعا کن، گفت: «کدام این دو را دوست داری: این که برایت دعا کنم و آن از تو دور گردد، یا اینکه صبر کنی و جنت برایت واجب گردد؟» گفت: نه، به خدا سوگند، ای پیامبر خدا، بلکه صبر میکنم - سه مرتبه - به خدا سوگند برای جنت وی عوضی نمیگردانم [۱۳۲۳]! [۱۳۲۴]این چنین در البدایه (۱۶۰/۶) آمده، و بخاری در الأدب (ص۷۳) از ابوهریره سبه معنای آن روایت کرده است.
[۱۳۱۹] ام ملدم کنیه تب است. [۱۳۲۰] یعنی: آیا برای ما پاک کننده میباشد؟ م. [۱۳۲۱] صحیح. حاکم (۱/ ۳۴۶) بیهقی در دلائل النبوة (۶/ ۱۵۶) صحیح الجامع (۱۹۳۵) صحیح الترغیب (۳۴۴۲). [۱۳۲۲] صحیح. آلبانی آن را صحیح دانسته است. طبرانی در الکبیر (۶/ ۲۴۶) آلبانی آن را در صحیح الترغیب (۳۴۱۳)، صحیح دانسته است. [۱۳۲۳] در نص «ولا اجعل والله لجنته خطرا» آمده، و این جمله جز در موردی که دارای ارزش و وزن باشد، رد مناسبت دیگری گفته نمیشود. [۱۳۲۴] صحیح. بخاری در ادب المفرد (۵۰۲) آلبانی آن را در الصحیحة (۳۸۷) صحیح دانسته است.