حیات صحابه – جلد چهارم

فهرست کتاب

مستجاب شدن دعاى سعد بر کسى که على، طلحه و زبیر را دشنام داد

مستجاب شدن دعاى سعد بر کسى که على، طلحه و زبیر را دشنام داد

طبرانی از عامربن سعد سروایت نموده، که گفت: در حالی که سعد سدر راه می‏رفت، بر مردی عبور نمود که علی، طلحه و زبیر شرا دشنام می‏داد، سعد به او گفت: تو اقوامی را دشنام می‏دهی که از خداوند برای ایشان خیرهای زیادی سبقت نموده است، به خدا سوگند، یا از دشنام دادن آن‏ها باز می‏ایستی، یا اینکه به خداوند بر تو دعا کنم، گفت: مرا چنان می‏ترساند که گویی نبی باشد! سعد گفت: بار خدایا، اگر اقوامی را دشنام می‏دهد که از طرف تو برای‌شان خیرهای زیادی سبقت نموده است امروز او را عبرتی برگردان! آن گاه شتر ماده‏ای آمد، و مردم راه را برای آن گشودند و آن مرد را پای مال نمود، بعد من مردم را دیدم که سعد را دنبال نموده می‏گفتند: ای ابواسحاق خداوند دعایت را قبول نمود [۷۴۴]. و نزد حاکم [۷۴۵]از مصعب بن سعد از سعد سروایت است که: مردی به علی سدشنام داد، و سعدبن مالک بر وی دعا نمود، آن گاه شتر ماده یا شتر نری آمد و او را به قتل رسانید، و سعد غلام، یا کنیزی را آزاد نمود، و سوگند یاد کرد که دیگر بر هیچکسی دعا نکند.

و نزد وی همچنان از قیس بن ابی حازم روایت است که گفت: در مدینه بودم، و در حالی که در بازار آن گشت می‏زدم، به احجار زیت [۷۴۶]رسیدم، و گروهی را دیدم که در اطراف سوارکاری که بر حیوانی سوار بود گرد آمده‏اند، و او علی بن ابی طالب سرا دشنام می‏دهد، و مردم در اطرافش ایستاده‏اند، در این اثنا سعدبن ابی وقاص آمد و نزد آن‏ها ایستاد و گفت: چیست؟ گفتند: مردی است که علی بن ابی طالب را دشنام می‏دهد، آن گاه سعد پیش آمد، و راه را برای او گشودند و نزد وی ایستاد و گفت: ای مرد، چرا علی بن ابی طالب را دشنام می‏دهی؟ آیا او نخستین کسی نبود که اسلام آورد؟ آیا او نخستین کسی نبود که با پیامبر خدا صنماز گزارد؟ آیا او پرهیزگارترین مردم نبود؟ آیا عالم‏ترین مردم نبود؟ و همینطور اوصافش را بیان می‏نمود تا اینکه گفت: آیا داماد رسول خدا صبر دخترش نبود؟ آیا صاحب بیرق پیامبر خدا صدر غزوات او نبود؟ بعد از آن روبروی قبله ایستاد و با بلند نمودن دست‏های خود گفت: بار خدایا، این [مرد]، ولیی از اولیای تو را دشنام می‏دهد، بنابراین تو قبل از متفرق شدن این جماعت قدرت خود را به آنان نشان بده. قیس می‏گوید: به خدا سوگند، قبل از اینکه ما متفرق شویم، پاهای اسبش به زمین فرو رفت و او را به فرق بر سر آن سنگ‏ها انداخت، و دماغش شکست و بر اثر آن جان داد [۷۴۷].

[۷۴۴] هیثمی (۱۵۴/۹) می‏گوید: رجال آن رجال صحیح‌اند. [۷۴۵] ۴۹۹/۳. [۷۴۶] نام جایی است در مدینه. [۷۴۷] حاکم (۵۰۰/۳)، که ذهبی نیز با وی موافق است، می‏گوید: این حدیث به شرط بخاری و مسلم صحیح است، ولی آن‏ها این را روایت ننموده‏اند. و ابونعیم در الدلائل (ص۲۰۶) از ابن المسیب این را به مانند سیاق اول روایت نموده است.