قصه پیامبر صبا اعرابیى که به او سخن سخت و درشت گفت
بزار از ابوهریره سروایت نموده که: اعرابیی به خاطر استعانت در چیزی - عکرمه میگوید: او را میپندارم که گفت در خونی [۱۱۶۴]- نزد پیامبر خدا صآمد، و رسول خدا صچیزی به او داد و گفت: «بر تو خوبی نمودم؟» اعرابی گفت: نه، نیکویی هم ننمودی، آن گاه بعضی از مسلمانان خشمگین شدند، و خواستند به طرف وی بر خیزند، ولی پیامبر خدا صبه طرف ایشان اشاره نمود که دست بازدارید، و هنگامی که پیامبر خدا صبرخاست و به منزل خود رسید آن اعرابی را به خانه خواست و گفت: «تو نزد ما آمدی و چیزی خواستی، بعد ما به تو دادیم، و تو آن حرف هایت را گفتی»، پیامبر خدا صبرایش چیزی اضافه نمود و گفت: «به تو نیکی نمودم؟»، اعرابی گفت: بلی، خداوند از طرف اهل و خویشاوندان به تو پاداش خیر بدهد. پیامبر صفرمود: «تو نزد ما آمدی، و از ما خواستی، و برایت دادیم، بعد آن حرف هایت را گفتی، و در درون اصحابم از آن بر تو چیزی هست، وقتی که آمدی آنچه را پیش روی من گفتی پیش روی آنها نیز بگو، تا آن از سینههایشان برود»، گفت: بلی، هنگامی که آن اعرابی آمد، پیامبر خدا صگفت: «رفیقتان نزد ما آمده بود، و از ما خواست و ما به او دادیم، و او آن حرفهایش را پس گرفت، و ما او را [دوباره] طلب نموده به او دادیم، حالا گمان میکند که راضی شده است، ای اعرابی آیا همین طور است؟» اعرابی گفت: بلی، خداوند از اهل و خویشاوندان به تو پاداش خیر بدهد، پیامبر صفرمود: «مثال من و مثال این اعرابی مثل مردی است، که شتری داشت، و از نزدش گریخت، مردم آن را دنبال نمودند، ولی جز به گریز و فرار وی نیفزودند، صاحب شتر به آنان گفت: مرا با شترم بگذارید چون من به وی مهربانتر هستم و بکارش داناترم، آن گاه به طرف آن شتر رفت و از میوه خرمای افتاده در زمین چیزی را برداشت و آن را فراخواند، و آن شتر آمد، و درخواست او را پذیرفت، و او پالانش را بر آن بست و بر آن سوار شد [۱۱۶۵]و اگر وقتی که او آنچه را گفت من از شما اطاعت مینمودم، وی داخل آتش میشد» [۱۱۶۶]. بزار میگوید: این را جز از همین طریق از طریق دیگری نمیدانیم که روایت شود، میگویم [مؤلف]: این به خاطر [ضعف] ابراهیم بن حکم بن ابان ضعیف است. این چنین در تفسیر ابن کثیر (۴۰۴/۲) آمده است، و این را همچنان ابن حبان در صحیح خود و ابوالشیخ و ابن الجوزی در الوفاء، چنانکه خفاجی (۷۸/۲) گفته است، روایت نمودهاند.
[۱۱۶۴] به مقتول. [۱۱۶۵] از هیثمی. [۱۱۶۶] بسیار ضعیف. بزار (۲۴۷۶) مشکل آن ابراهیم بن حکم بن ابان است که متروک است. ابن کثیر به این علت این روایت را در تفسیرش ضعیف دانسته است.