نزول امر براى پیامبر صمبنى بر این که با فقراى مسلمین باشد
ابونعیم [۷۷۴]از خباب بن ارت سروایت نموده، که گفت: اقرع بن حابس تمیمی و عیینه بن حصن فزاری آمدند، و پیامبر صرا با عمار، صهیب، بلال و خباب بن حارت شدر میان گروهی از ضعفای مؤمنین نشسته یافتند، هنگامی که آنها را دیدند آنان را حقیر شمردند، و با پیامبر صخلوت نموده گفتند: وفدهای عرب نزد تو میآیند، و ما از اینکه عربها ما را با این غلامها نشسته ببینند حیا و شرم میکنیم، بنابراین وقتی که ما نزد تو آمدیم آنها را از نزد ما بلند کن، رسول خدا صگفت: «آری»، آنان گفتند: در این باره برای ما نامهای بنویس، آن گاه صحیفه را خواست و علی سرا طلب نمود تا آن را بنویسد - و ما در ناحیهای نشسته بودیم - که ناگهان جبرئیل ÷نازل شد و گفت:
﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ مَا عَلَيۡكَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَيۡءٖ وَمَا مِنۡ حِسَابِكَ عَلَيۡهِم مِّن شَيۡءٖ فَتَطۡرُدَهُمۡ فَتَكُونَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٥٢ وَكَذَٰلِكَ فَتَنَّا بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لِّيَقُولُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنۢ بَيۡنِنَآۗ أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِٱلشَّٰكِرِينَ ٥٣ وَإِذَا جَآءَكَ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بَِٔايَٰتِنَا﴾[الانعام: ۵۲-۵۴].
ترجمه: «آنان را که صبح و شام پروردگارشان را میخوانند، و رضای او را میطلبند، از خود مران و دور مکن، نه حساب آنان بر توست و نه حساب تو بر آنان، اگر آنان را طرد کنی از ستمگران میباشی. و این چنین بعضی از آنان را با بعض دیگر آزمودیم، تا بگویند: آیا اینان هستند که خداوند از میان ما بر آنان منت گذارده، آیا خداوند شاکران را بهتر نمیشناسد؟! هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند...».
آن گاه پیامبر خدا صصحیفه را انداخت و ما را فراخواند و نزدش آمدیم و میگفت «سلام علیکم»، و به وی نزدیک شدیم حتی که زانوهای خویش را به زانویش گذاشتیم، و رسول خدا صبا ما مینشست، و وقتی که میخواست بر خیزد بر میخاست و ما را ترک مینمود، پس خداوند تعالی نازل فرمود:
﴿وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥۖ وَلَا تَعۡدُ عَيۡنَاكَ عَنۡهُمۡ﴾[الکهف: ۲۸].
ترجمه: «با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و شام میخوانند، و رضای او را میطلبند، و هرگز چشمهای خود را، به خاطر زینتهای دنیا از آنها بر مگیر».
میگوید: و بعد از آن ما با پیامبر صمینشستیم، و چون به همان ساعتی میرسیدیم که او در آن بر میخاست، بر میخاستیم و او را وا میگذاشتیم، وگرنه، ابداً تا برخاستن ما بر نمیخواست و صبر مینمود [۷۷۵]. این را ابن ماجه از خباب همانند آن، چنانکه در البدایه (۵۶/۶) آمده، روایت نموده است. و این را ابن ابی شیبه از اقرع بن حابس و عیینه بن حصن همانند آن تا آخر آیه، چنانکه در الکنز (۲۴۵/۱) آمده، روایت نموده، و ما بعد آن را متذکر نشده است.
و ابونعیم [۷۷۶]همچنان از سلمان سروایت میکند که گفت: آنهایی که تازه به اسلام گرویده بودند: [۷۷۷]عیینه بن حصن، اقرع بن حابس و امثال آنها نزد پیامبر خدا صآمدند و گفتند: ای رسول خدا، اگر خودت در صدر مسجد نشینی و اینها را با بوی پالتوهایشان از ما دور کنی - هدفشان ابوذر، سلمان و فقرای مسلمین شمیباشد، که پالتوهای پشمی بر تن داشتند، و چیزی غیر از آن نزدشان نبود - نزدت مینشینیم و از مخلصان تو میشویم و از تو [علم و احکام] میآموزیم، آن گاه خداوند ﻷاین آیه را نازل نمود:
﴿وَٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِۦ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدٗا ٢٧ وَٱصۡبِرۡ نَفۡسَكَ مَعَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُ﴾تا اینکه به اینجا رسید ﴿نَارًا أَحَاطَ بِهِمۡ سُرَادِقُهَا﴾[الکهف: ۲۷-۲۹].
ترجمه: «آنچه را به تو از کتاب پروردگار وحی شده تلاوت کن، هیچ چیزی سخنان او را دگرگون نمیسازد، و هرگز ملجأ و پناهگاهی جز او نمییابی. با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و شام میخوانند، و رضای او را میطلبند... آتشی که احاطه کند ایشان را سراپردههای آن».
و آنها را به آتش تهدید کرد، آن گاه نبی خدا صدر جستجوی فقرا برخاست، تا اینکه آنان را در آخر مسجد دریافت که خداوند رایاد میکنند، رسول خدا صگفت: «ستایش خدایی راست، که قبل از وفات دادنم مرا امر نمود تا با گروهی از امتم نفس خود را حبس کنم، زندگی با شماست و مرگ با شماست» [۷۷۸].
[۷۷۴] الحلیه (۱۴۶/۱). [۷۷۵] صحیح. ابونعیم (۱/ ۱۴۶) ابن ماجه (۴۱۲۷) آلبانی آن را صحیح دانسته است. [۷۷۶] ۳۴۵/۱. [۷۷۷] یعنی: مؤلفه القلوب. م. [۷۷۸] ابن جریر در تفسیر خود (۱۵/۱۵۶) ابن عساکر (۶/ ۱۹۹) ابونعیم (۱/ ۳۴۵).